گُرگِ خاکِستَری (نام علمی: Canis lupus) یا بطور خلاصه گرگ، از پستانداران گوشتخوار است. این حیوان بومی اوراسیا و آمریکای شمالی است و بیشترین پراکندگی جغرافیایی را در بین تمام اعضای خانواده سگسانان است. گرگ نیای وحشی سگ است. یعنی سگها از نسل نوعی گرگ هستند که بین ۱۸ تا ۳۲ هزار سال پیش اهلی شدند. ۳۷ زیرگونه از گرگ شناسایی شده که سگ اهلی، دینگو، گرگ خاوری، گرگ قرمز و گرگ ایرانی از جمله آنها هستند.
بیشتر گرگها به رنگ خاکستری با لکههایی از رنگهای دیگر هستند اما رنگهای سفید، سرخ، قهوهای و سیاه نیز در آنها دیده میشود. اندازه و وزن گرگها در نقاط مختلف بسیار متفاوت است. به این صورت که عموماً در عرضهای جغرافیایی بالاتر (مناطق شمالی) گرگها جثه بزرگتری دارند. گرگهای ایرانی از کوچکترین انواع گرگ با میانگین وزن حدود ۲۵ کیلوگرم هستند اما گرگهای آلاسکا و کانادا و شمال روسیه بسیار بزرگترند. گرگها در مقایسه با خویشاوندان نزدیک خود همچون شغال زرد و کایوت بیشتر برای شکار جانوران بزرگ تخصص یافتهاند. علاقه بیشتری به زندگی اجتماعی دارند و از زبان رفتاری غنی و پیچیدهای بهرهمند هستند.
هسته اصلی گروه اجتماعی گرگها از یک خانواده متشکل از زن و شوهر و فرزندانشان تشکیل میشود که معمولاً در قالب گلهای از چند خانواده زندگی میکنند. گرگ به طور کلی یک شکارچی رأس هرم غذایی محسوب میشود و فقط انسان و در برخی نقاط ببر توانایی شکار آن را دارند. غذای اصلی گرگها با شکار سمداران بزرگ مثل انواع گوسفند وحشی، بز وحشی، آهو و گوزن تأمین میشود اما گاهی به سراغ حیوانات کوچکتر، دامهای اهلی، لاشه و زبالههای انسانی هم میروند. هرچند بسیاری از انسانها از گرگ هراس دارند اما اغلب موارد حمله گرگ به انسان به گرگهای مبتلا به بیماری هاری مربوط میشود و حمله گرگهای سالم به انسان به ویژه انسانهای بالغ بسیار غیرعادی است.
جانوران زیر زیرشاخههای گرگ خاکستری هستند:
زیستگاه
گرگها در زیستگاههای متفاوتی از بیابان و علفزار گرفته تا جنگل و توندرای قطبی زندگی میکنند. انتخاب زیستگاه توسط گرگ بستگی به فراوانی شکار، وضعیت برف، حضور انسان و جادهها و وضعیت توپوگرافی منطقه دارد. گرگها در هوای سرد، بارانی و طوفانی محلهای سرپوشیده را برای استراحت انتخاب میکنند اما در هوای آرام و گرم در فضای باز میخوابند.
آشیانه واقعی فقط در فصل تابستان برای تولهها ساخته میشود. برای ساخت آشیانه از پناهگاههای طبیعی مثل شکافهای صخرهها و سوراخهای پوشیده از گیاهان و گاهی نیز از لانه حیوانات دیگری چون روباه و گورکن و موش خرما استفاده میشود. لانه معمولاً برای مناسبتر شدن بایستی بزرگتر شده و دوباره بازسازی شود. در موارد نادری گرگهای ماده با حفر زمین لانه میسازند. لانه معمولاً بیش از ۵۰۰ متر با منابع آب فاصله ندارد و رو به جنوب است تا نور کافی به آن بتابد. محل استراحت، محل بازی بچهها و گذاشتن باقیمانده غذاها هم در نزدیکی لانه است. وجود غذای باقیمانده در محل آشیانه حیوانات لاشهخواری چون انواع کلاغ را به آنجا میکشاند.
تغذیه
گرگها معمولاً اعضای آسیبپذیر گلههای سمداران بزرگ یعنی بچهها، پیرها و بیمارها را برای شکار انتخاب میکند. در اوراسیا بسیاری از گرگها به دلیل کمبود شکار ناچار شدهاند به دام اهلی و زبالههای انسانی روی بیاورند اما هنوز هم در بیشتر مناطق غذای اصلی آنها را سمدارانی چون انواع گوسفند وحشی و بز وحشی، گراز، و انواع گوزن مثل مرال و شوکا تشکیل میدهند. در آمریکای شمالی گرگها در مناطق کمجمعیت زندگی میکنند و در نتیجه موارد حمله گرگ به گلهها یا زبالهخواری آنها نادر است.
اگرچه سمداران بزرگ و میانجثه طعمه اصلی گرگها هستند اما آنها بدغذا هم نیستند و به سراغ شکارهای دیگر هم میروند. حیوانات کوچکتری همچون موش خرما، خرگوش، گورکن، روباه، راسو، سنجاب زمینی، موش، همستر، ول، و سایر جوندگان نیز توسط گرگها شکار میشوند. گرگها توانایی خوب برای شکار پرندگان آبزی و تخمهای آنها دارند و اگر هیچیک از این غذاها برایشان کافی نباشد به سراغ شکار مارمولک، مار، قورباغه، وزغ و حتی حشرات بزرگ میروند. گرگهای منطقه آستراخان به شکار فک خزری نیز میپردازند. در آلاسکا و غرب کانادا گرگهایی دیده شدهاند که ماهی قزلآلا شکار میکنند و در نپال و عربستان سعودی شکار میمون توسط گرگها گزارش شدهاست.
در زمان قحطی و کمغذایی آنها لاشهخواری نیز پیشه میکنند و به محلهای کشتار حیوانات سر میزنند. همنوعخواری هم در میان گرگها دیده شدهاست. در زمستانهای سخت اعضای زخمی و بیمار کشته و خورده میشوند. البته همنوعخواری در گرگها تنها در زمان کمبود شدید غذا و قحطی رخ میدهد. در زندگی اجتماعی گرگها، پیوند اجتماعی ناگسستنی است. آنها باهم شکار میکنند، باهم مسافتهای بسیار طولانی را میپیمایند، تا پای جان از هم دفاع میکنند و اگر شرایط ایجاب کند باهم میمیرند. آنها نسبت به افراد گروه خود احساس مسئولیت میکنند. در میان گرگها رعایت حال همنوع اصلی پابرجاست.[۳]
گرگها رژیم غذایی خود را با گیاهان و میوهها نیز تکمیل میکنند. میوه درخت زبان گنجشک، موگه، سیب، گلابی، تاجریزی، بلوبری، و زغال اخته از گیاهان مورد علاقه گرگها هستند. گاهی در فصل تابستان به مزارع صیفیجات نیز میروند تا خربزه و هندوانه بخورند.
مشخصات جسمی
پراکندگی جغرافیایی گرگهای خاکستری از هر نوع سگسان دیگری (به استثنای سگ) بیشتر است. اندازه و وزن گرگها در نقاط مختلف بسیار متفاوت است. به این صورت که عموماً در عرضهای جغرافیایی بالاتر (مناطق شمالی) گرگها جثه بزرگتری دارند و این مطابق با اصل اکولوژیکی برگمان است. بزرگترین گرگها در آلاسکا و کانادا و کوچکترین ایشان در خاورمیانهای و جنوب آسیا زندگی میکنند. به طور میانگین گرگهای خاکستری بین ۱۰۵ تا ۱۶۰ سانتیمتر طول و ۸۰ تا ۸۵ سانتیمتر قد در ناحیه شانه دارند. طول دمشان ۳۰ تا ۵۰ سانتیمتر و جای پای عقبشان ۲۲ تا ۲۵ سانتیمتر است.
وزن گرگها در نقاط مختلف بسیار متفاوت است. گرگهای اروپایی به طور میانگین ۳۸٫۵ کیلوگرم، آمریکای شمالی ۳۶ کیلو و گرگهای شبهقاره هند و شبهجزیره عربستان تا ۲۵ کیلو وزن دارند. مادهها معمولاً ۲ تا ۵ کیلو سبکتر از نرها هستند. گرگهایی با وزن بیشتر از ۵۴ کیلو نادر هستند اما در آلاسکا، کانادا و شوروی سابق دیده شدهاند. سنگینترین نمونه گزارش شده هم به گرگی در اوکراین مربوط میشود که بعد از جنگ جهانی دوم شکار شد و ۸۶ کیلو وزن داشت. رکورد بزرگترین گرگ شمالی در قاره آمریکا نیز به گرگی در آلاسکا مربوط میشود که در سال ۱۹۳۹ با وزن ۷۹٫۴ کیلوگرم شکار شد.
گرگ در مقایسه با شغال زرد و کایوت بزرگتر و سنگینتر است و پوزه پهنتر، گوش کوتاهتر، و دم بلندتری دارد. پاهای گرگ از بقیه سگسانان بلندتر است. این پاهای بلند به او اجازه دویدن سریعتر و حرکت بهتر در برف عمیق را میدهد. دندانهای گرگ نیز بزرگ و سنگین است و نسبت به سگسانان دیگر برای شکستن استخوان مناسبتر است البته نه در حد کفتارها. نیرویی که فک گرگ وارد میکند حدود ۱۵۰۰ psi است که دوبرابر نیروی سگ ژرمن شپرد محسوب میشود. این نیرو برای شکستن اغلب استخوانها کافی است. حداکثر سرعت گرگها به ۵۵ تا ۷۰ کیلومتر بر ساعت میرسد و در یک جهش قادر به پرش ۵ متر افقی هستند. گرگها استقامت خوبی در دویدن سریع دارند و قادر هستند دستکم ۲۰ دقیقه به تعقیب سریع ادامه دهند.
رنگ گرگهای خاکستری بطور اصلی خاکستری یا قهوهای است اما میتواند طیف رنگی سفید تا سیاه را نیز شامل شود. نواحی شکم و گلوی گرگها معمولاً رنگ روشنتری نسبت به مابقی نواحی بدن دارد. گرگهای خاکستری بطور متوسط ۸ تا ۱۲ سال عمر میکنند. در حالت حفاظتشده آنها قابلیت زندگی تا ۲۰ سال را نیز دارند.
حس بویایی گرگها در مقایسه با نژادهای سگ شکاری ضعیفتر است و به همین دلیل توانایی آنها در شکار خرگوشها و پرندگانی که خود را مخفی کردهاند کم است اما به راحتی میتوانند جای پاهای تازه را تعقیب کنند. دقت شنوایی گرگها برای شنیدن صداهایی با فرکانس ۲۶ کیلوهرتز کفایت میکند که برای شنیدن افتادن یک برگ پاییزی کافی است.
ساختار اجتماعی
گرگهای خاکستری در دستههای ۸ تا ۳۵ تایی زندگی میکنند و یک آلفا (گرگ مؤنث) رهبری گروه را بر عهده دارد. گرگها توسط ایجاد بو، صدا (شامل زوزه)، حالت چهره و بدن با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند.
این گوشتخوار بسیار باهوش به صورت اجتماعی و در گروههای ۲۰ تایی زندگی میکند. در داخل هر گروه یک جامعه طبقاتی بخوبی تنظیم شده وجود دارد که توسط یک نر و ماده غالب هدایت و رهبری میشود، گروههای خانواده گرگها، قلمرو گستردهای تا هزار کیلومتر مربع را اشغال میکنند. اعضاء یک گروه (گله) برای ردگیری، محاصره و کشتن طعمههای بزرگ مثل گوزن کانادایی با همدیگر همکاری میکنند.
هرچند گرگها حیواناتی اجتماعی هستند اما تنهایی نیز شکار میکنند و دیده شده که یک گرگ تنها جانوران بزرگی همچون گوزن شمالی و گاو مشک را شکار کردهاست.
پراکندگی
امروزه به علت پیشروی انسانها، شکار این جانوران و نیز کم شدن طعمههای طبیعیشان تعداد آنها در جهان رو به کاهش گذارده است. گرگها بسیاری از مناطق زندگی قبلی خود را از دست دادهاند و نسل آنها در شمال آفریقا و بیشتر مناطق اروپای غربی منقرض شدهاست. برای نمونه، در سال ۲۰۱۰ میلادی تنها ۲۰۰ گرگ در کشور سوئد شمارش شدند که بیشترین تعداد از این رده در منطقه اسکاندیناوی اروپا بودهاند.[۴]
گرگی
با توجه به اینکه سگها و گرگها در واقع یک گونه هستند و تفاوت ژنتیکی آنها اندک است جفتگیری آنها به تولد تولههای بارور و سالم معروف به گرگی منجر میشود. اما به طور طبیعی سگها و گرگها تمایلی به جفتگیری با یکدیگر ندارند و موارد جفتگیری آنها در حیات وحش اندک است. ضمن اینکه فصل باروری سگها و گرگها نیز باهم متفاوت است و مدت کمی با هم تداخل پیدا میکند. توله گرگی نیز در فصل زمستان متولد میشود و شانس کمی برای زنده ماندن در حیات وحش خواهد داشت.
برخی از گروههای محافظ محیط زیست اروپایی نسبت به از میان رفتن خلوط ژنتیکی گرگها بر اثر اختلاط با سگهای اهلی ابراز نگرانی کردهاند اما تحقیقات جدید نشان داده که میزان تداخل گرگها و سگها در حدی نیست که نگرانی مهمی محسوب شود. از سوی دیگر تحقیقی در منطقه قفقاز مشخص کرده که تا ۱۰ درصد کل سگهای گله گرگی این منطقه نسل اول هستند، یعنی پدر یا مادر آنها گرگ بودهاست. ضمن اینکه علاقه به تولید گرگی در اسارت در آمریکاافزایش یافته و در این کشور حدود ۳۰۰ هزار گرگی وجود دارد.
تحقیقات ژنتیکی نشان میدهد که گرگهای سیاهرنگ در آمریکای شمالی محصول اختلاط سگها و گرگها در حدود ۱۰ تا ۱۵ هزار سال پیش هستند. چون جهش ژنتیکی که منجر به ایجاد رنگ سیاه در این حیوان شده ابتدا در سگ اتفاق افتادهاست.
در اسطورهها
گرگ موجودی مورد احترام برای ترکها و مغولها است. در اکثر حماسههای ترکی گرگ موجودی راهنما برای نجات و پیروزی است. افسانهٔ آسنا یک اسطوره قدیمی ترکی است؛ که بر طبق آن نژاد ترکها به گرگ خاکستری باز میگردد. همچنین در اسطورههای ترکی آمده است که یک گرگ خاکستری به ترکها راه خروج از سرزمین مادری افسانهایشان (Ergenekon) را نشان داد و باعث شد که آنها بر همسایگان خود مسلط شوند.