آشنایی درمورد انواع جانوران

جانوران وحشی , اهلی ,دایناسورها و حشرات

آشنایی درمورد انواع جانوران

جانوران وحشی , اهلی ,دایناسورها و حشرات

مشخصات بلاگ
آشنایی درمورد انواع جانوران

این وبلاگ جهت آشنایی دوستان گرامی در مورد انواع حیوانات اهلی , وحشی ,
دایناسورها و حشرات طراحی گردیده است .
امیدوارم مطالب برایتان مفید باشد.
باتشکر نیماسلطانی

آخرین نظرات
نویسندگان


جوجه‌تیغی یا خارپشت به جانوران پستانداری گفته می‌شود که در خانواده خارپشت‌ها (نام علمی: Erinaceidae) قرار می‌گیرند. گاه تَشی نیز به دلیل خارهایی که بر پشت آن قرار دارد جوجه تیغی و خارپشت نامیده می‌شود اما تشی جانوری کاملاً متفاوت از راسته جوندگان است، در حالی که جوجه‌تیغی‌ها کوچکتر و همه‌چیزخوار و از راسته پستانداران حشره‌خوار هستند.                                                                                                                   


در مجموع ۱۷ گونه جوجه تیغی در نقاط مختلف آسیا، اروپا، آفریقا شناسایی شده که در پنج سرده زیستی جای می‌گیرند. این حیوان بومی بر جدید یعنی استرالیا و آمریکا نیست. نزدیکترین خویشاندان این جانور حشره‌خوارها یعنی اعضای خانوادهٔ Soricidae هستند که ظاهری بسان موش کور دارند اما مثل جوجه تیغی‌ها به راسته حشره‌خوارها تعلق دارند. جوجه تیغی‌ها از پستانداران اولیه به شمار می‌روند و مثل اغلب آن‌ها به زندگی شب‌زی و رژیم غذایی حشره‌خواری خو گرفته‌اند.


جوجه‌تیغی تقریباً در تمام مناطق دنیا موجود است، همچنین در ایران و به‌ویژه در مناطق گرمسیری زیاد است وبه گویش محلی هرمزگانی به آن زُزُه می‌گویند، این جانور به‌وسیلهٔ خارهای که برپشتش قرار دارد از خود دفاع می‌کند. این خارها در واقع موهایی توخالی هستند که با کراتین موجود در آن‌ها باعث تیزی و سفتی شده‌است و بر خلاف باور عمومی سمی نیست. جوجه‌تیغی‌ها اغلب در هنگام احساس خطر خود را به صورت گلوله در می‌آورند به طوری‌که تمام تیغ‌های آن‌ها رو به سمت بیرون قرار می‌گیرد. تمام گونه‌های جوجه تیغی از این مکانیسم دفاعی بهره‌مند هستند اما موفقیت آن‌ها بستگی به میزان تیغ‌های شان دارد. به همین دلیل گونه‌هایی از جوجه‌تیغی که برای وزن کمتر از تیغ‌های کمتری برخوردارند بیشتر تمایل دارند تا از دشمن فرار کرده و گاهی به او حمله کنند و از تیغ‌هایشان به عنوان آخرین حربه استفاده کنند. پرندگان شکاری به ویژه جغدها، راسو، روباه، گرگ، گورکن و خدنگ از جمله دشمنان طبیعی جوجه تیغی‌ها به شمار می‌روند.

جوجه تیغی اروپایی از شامگاه تا سحرگاه مدام به دنبال کرم خاکی و دیگر طعمه هامی گردد. این حیوان همانطور که به دنبال شکار می گرددناله (خر خر) می کند و مثل خوک نفس نفس می زند و در صورتی که توسط شکارچیان تهدید شود، بدن خود را به شکل توپ تیغی در می آورد. در پاییز بوسیله برگهای خشک در میان بوته های انبوه با در پای درختان لانه درست می کند و تا بهار سال بعد به خواب زمستانی فرومی رود.

گونه دیگری که مشاهده می کنید متعلق به جوجه تیغی آمریکایی است این جونده تنها بیشتر زندگیش را روی درختانی که برای پیدا کردن غذا از آنها بالا میرود٬ می گذراند. این حیوان به آهستگی و با تنبلی حرکت می کند و قدرت دید ضعیفی دارد در صورتی که این حیوان تهدید شود پشتش را به دشمن کرده و با استفاده از دم پوشیده ازتیغ خود٬ بر علیه او وارد عمل می شود. جوجه تیغی آمریکای شمالی شب زی می باشد و روز را در سوراخ درختها یا شکاف سنگها می گذراند.
جوجه ‏تیغی‏ها در جنگل‏های حاشیه ی اروپا، آسیا و آفریقا زندگی می‏کنند. پشت جوجه ‏تیغی‏ از هزاران خار تیز پوشیده است. خارها در مقابل شکارچیان از حیوان حفاظت می‏کند. نوعی جوجه‏تیغی‏ پشمالو نیز وجود دارد که در آسیا زندگی می‏کند.


جوجه تیغی ها ۵ انگشت با ناخن های کوچک در پنجه جلویی دارند و در پنجه عقبی ۴ انگشت با ناخن های بلند دارند


نتیجه تصویری برای جوجه تیغی


جوجه تیغی ها واقعا پر سر و صدا هستند آنها برای ارتباط برقرار کردن فقط خر خر یا خس خس نمیکنند بلکه گاهی با صدای بلند جیغ می زنند.


جوجه تیغی ها بعضی اوقات کار عجیبی انجام می دهند که به اصطلاح به آن مسح کردن یا روغن مالی کردن می گویند. هنگامی که حیوان بوی خاصی را استنشاق می کند، شروع میکند به لیس زدن گاز گرفتن منشا بو، و سپس بزاق عطر گرفته خود را به خارهایش می مالد. هیچ دلیل علمی برای این کار جوجه تیغی یافت نشده است اما برخی می گویند که اون این کار را برای استتار و هم بو شدن با محیط اطراف انجام میدهد.


جوجه تیغی ها یک نوع پادزهر طبیعی بر علیه سم مار در بدنشان دارند که بخاطر پروتئین خاصی است که در سیستم عضلانی حیوان وجود دارد. جوجه تیغی هم زیستی مسالمت آمیزی با سایر حیوانات مانند گربه ها و سگ ها دارد. و در مقابل تهدید های اینگونه حیوانات درون خود می غلطد تا تهدید بر طرف شود.


– جیره غذایی


بر خلاف طبقه بندی های قدیمی، جوجه تیغی ها فقط حشره خوار نیستند بلکه بیشتر در تیره همه چیز خواران قرار می گیرند. غذاهای جوجه تیغی حشرات، حلزون، قورباغه، وزغ، مار، تخم پرندگان، لاشه حیوانات، قارچ، ریشه علف ها، خربزه و هندوانه می باشد. که بسته به گونه آنها متفاوت است.
جوجه تیغی ها گهگاه بعد از باران دنبال کرم خاکی می گردند. همچنین غذای اصلی جوجه تیغی های جنگلی که به نوع اروپایی مشهور هستند حشرات می باشند. که این موضوع در مورد همه صدق نمیکند. در مناطقی که جوجه تیغی های وحشتی زندگی میکنند معمولا آفات نباتی وجود ندارد و کنترل شده است. بعضی کشاورزان برای جذبه جوجه تیغی ها برایشان غذا می ریزند. همچنین انها پنیر، شیر، و محصولات لبنی را مصرف می کنند.
نوع خانگی آنها جوجه تیغی های چهار انگشته-
Four-toed hedgehoog می توان از پنیر دولمه به عنوان مکمل غذایی استفاده کرد. غذای سگ و گربه از محصولات لبنی بهتر است اما هر دوی آنها چربی بالا و پروتئین کم دارند. به نظر می رسد که بهتر است مقدار کمی از انها در جیره غذاییشان قرار داده شود و اجازه داده شود که انها بیشتر در باغ غذای خود را تامین کنند.


– تولید مثل و طول عمر


با توجه به گونه به طور متوسط دوران حاملگی از ۳۵ تا ۵۸ روز طول می کشد. و به طور متوسط گونه های بزرگتر ۳ تا ۴ و گونه های کوچیکتر ۵ تا۶ نوزاد بدنیا می آورند. مانند بسیاری از حیوانات این موضوع غیر طبیعی نیست که جوجه تیغی مذکر علاقه مند به کُشتن نوزاد های مذکر ست.


طول عمر جوجه تیغی ها ارتباط مستقیمی با اندازه انها دارد، گونه های بزرگتر ۴ تا ۷ سال در دنیای وحشی زندگی میکنند. (رکورد ۱۶ سال هم در برخی از آنها دیده شده است ) و گونه های کوچکتر ۲ تا ۴ سال در دنیای وحشی و ۴ تا ۷ سال در محیط حفاظت شده زندگی می کنند. جوجه تیغی ها کور مادرزاد هستند. برخی معتقدند که آنها بدون خار متولد می شوند اما تنها ساعتی پس از تولد خارها به راحتی قابل دیدن هستند.


– بیماری ها


انسان ها بیماری های مشترک زیادی با جوجه تیغی دارند شامل سرطان، بیماریهای ناشی از چاقی و قلبی عروقی. سرطان در میان جوجه تیغی ها بسیار شایع است.


  • نیما سلطانی

 

آلبرتوساروس(Albertosaurus)

نام این دایناسور از محل کشف اولین فسیل آن در کانادا یعنی منطقه ی آلبرتا گرفته شده است . این جانور سری بزرگ و دندان های قوی داشته و روی دو پا راه می رفته است . دست های کوچک آن به دو انگشت ختم می شده که در پاره کردن شکار یا لاشه حیوانات مرده به آن کمک می کرده است . آلبرتوساروس ها به صورت گله ای زندگی می کرده اند و به صورت دسته جمعی به صید خود حمله می بردند .این دایناسور 8 متر طول ، 3متر ارتفاع و 2 تن وزن داشت .غذای این دایناسور گوشت و مردار بوده است . این دایناسور که در سال 1905 کشف شده است در اواخر دوره کرتاسه در آمریکای شمالی می زیسته است . گوشتخوار

اسپاینوسورس(Spinosaurus)

اسپاینوسورس یا دایناسور تیغی، که برخی آن را اسپینوزوروس هم تلفظ می‌کنند، بزرگ‌ترین دایناسور گوشتخوار ساکن بر روی زمین بوده‌است. این دایناسور حتی از تی رکس و ژیگانوتوسورس نیز بزرگتر بوده‌است. به طوری که طول آن به 14 تا 16 متر و بلندی آن به ۶ متر می‌رسیده‌است و وزن آن نیز 10 تن بوده‌است.البته این موضوع کمی عجیب است زیرا در دوره های مختلف دیرینه شناسی معمولا تنها یک گوشتخوار بزرگ وجود دارد ولی در زمان این دایناسور وجود دایناسوری به بزرگی تیرانوسورس کمی با گفته های ما متناقض است که این طور توجیه میشود که شکار های این دایناسور با شکار های تی رکس کاملا متفاوت است ،برای مثال این دایناسور ماهی و تروسور میخورده در حالیکه شکار تی رکس معمولا آنکایلوپلکس ها بزرگ بوده است.واژه اسپینوسور از دو واژه (spine) به معنای تیغ و خارو (saurus) به معنای مارمولک تشکیل شده‌است.اولین مشخصه مهمی که دیرینه شناسان توسط آن این جاندار را مشخص میکنند شکل جمجمه و صفحه بادبانی شکل ایجاد شده بر روی کمر این جاندار است.که ابتدا به شرح این دو مشخصه میپردازیم: ستون فقرات در اسپینوسورس به طرف بیرون گسترش یافته‌اند و ساختاری بادبانی شکل بوجود آورده‌اند.طول این تیغه های عصبی به دو متر می‌رسیده‌است.و محتمل ترین دلیل برای بوجود آمدن این تیغه ها انتخاب جنسی است. واینگونه توضیح میدهند که هر نری دارای بادبان بلندتری بود از شانس انتخاب بیش تری توسط جنس ماده برخوردار بوده است. آرواره و جمجمه آن که در سال ۲۰۰۶ منتشر شده‌است نشان می‌دهد که اسپینوسورس یکی از بزرگ‌ترین و درازترین جمجمه‌ها را در دایناسورهای گوشتخوار داشته است.طول این جمجمه در حدود ۱۷۵ سانتی متر می‌باشد واین جمجمه به پوزه‌ای باریک ختم می‌شودیک تاج کوچک هم در بین دو چشم آن وجود دارد.یافته های زمین شناسی و تحقیقات در پراکنش این خانواده از دایناسور ها(اسپاینوسورها)نشان میدهد این دایناسور ابتدا از شمال آفریقا و اروپا به سمت شرق آسیا رفته و در کل آمریکای جنوبی پخش شده اند. اسپینوسورس در دوران کرتاسه و در حدود 100 میلیون سال پیش زندگی می‌کرده‌است.اگر چه اسپینوسور به دلیل اندازه آن و داشتن ساختار بادبانی شکل در بالای ستون مهره هاوجمجمه دراز دایناسوری شناخته شده برای علاقه مندان به دایناسورها می‌باشد ولی بیشتر به خاطر تخریب بقایای آن شناخته می‌شود. بجز دندان‌ها و بخش‌های جمجمه آن اثر زیادی از استخوان های اسپاینوسورس برای ما باقی نمانده است. بعلاوه فقط جمجمه و ستون فقرات آن تشریح شد و اثری از استخوان‌های دست یا پای آن پیدا نشده‌است ولی میتوان فرم دست ها و پاهای آن را باتوجه به فرم استخوان دیگر اعضای خانواده اسپاینوسور ها مانند سوکومایمس و برایونیکس حدس زد.در این خانواده معمولا انگشت دوم دست از انگشت های سوم و چهارم رشد بیشتری پیدا کرده و بزرگ تر شده است. گوشتخوار

  


نتیجه تصویری برای دایناسور ها






آلوساروس(Allosaurus)

 

آلوساروس(به معنی سوسمار دیگر) تروپودی با 12 متر طول ، 5 متر ارتفاع و 2 تن وزن بود که 135 تا 153 میلیون سال پیش در اواخر ژوراسیک در ایالات متحده آمریکا و تانزانیا می زیست . این دایناسور که روی دو پا راه می رفت می توانست دایناسور هایی مانند دیپلودوکوس و استگوساروس را شکار کند . این دایناسور دندانهایی 10 تا 15 سانتیمتری داشت که مانند خنجر بود و در کناره های آن دندانه داشت و بعلت خمیدگی اش مانع از فرار طعمه از آرواره اش می شد . گوشتخوار

 

جیگانوتوسورس(Giganotosaurus)

جیگانوتوسورس (به معنی سوسمار غول پیکرجنوبی)، یک دایناسور گوشتخوارمربوط به دوره کرتاسه میانی می‌باشد که در ۹۷ میلیون سال پیش می‌زیست. سنگواره این دایناسور در پاتاگونیا، آرژانتین کشف شده‌است و در سال ۱۹۹۴ به وسیله کوریا و سالگادو نام‌گذاری شد.گونه خاص این جنس جیگانوتوسورس کارولینی نام دارد. گوشتخوار

 

ایگوآنودون(Iguanodon)

 

ایگوآنودون‏ به معنای دندان ایگوانا، دایناسوری ارنیتوپود و گیاه‌خوار از دوره کرتاسه می‌باشد. این جانور ۱۳۰ تا ۱۲۰ میلیون سال پیش می‌زیسته است.ایگوانودون دایناسوری گیاهخوار، یک دسته از دایناسورهای پرنده‌پا هستند که به طور تقریبی بین هیپسیلودونتیس سریع دوپای و دایناسورهای منقار اردکی زندگی می‌کردند. شناسهٔ بارز آن‌ها شست دست بزرگشان بوده که برای مقابله با دشمنانشان از آن استفاده می‌کردند و روی هر انگشت شصتش یک عضو میخی استوانه‌ای داشت.ایگوانودون در سال 1822 (میلادی) کشف شد و بوسیله زمین شناس انگلیسی گدئون مانتل در سال 1825 (میلادی) نامگذاری شد. ایگوانودون دومین دایناسوری است که بعد از مگالوساروس نامگذاری شده‌است. انواع زیادی از ایگوانادون‌های نام گذاری شده از دوره کیمبرجین تا دوره سنومانین از آسیا ، اروپا و آمریکای شمالی سن یابی  شده‌اند.ایگواندون یک گیاهخوار عظیم هیکل بوده که با دوپا یا چهار پا می‌توانسته حرکت کند مشهورترین گونه پریسارتنیس بوده که برآورد شده حدود ۳/۸ تن وزن ۱۰ متر طول (بزرگ‌سالان ۱۳ متر طول) داشتند، البته گونه‌های دیگر خیلی بزرگ نبودند. گیاهخوار

عصر طولانی دایناسورهاحدود 230 میلیون سال پیش در مسوزویک ( Mesozoic ) شروع شد. یک دوره از تاریخ  زمین که برای 186 میلیون سال به دراز کشید. در پایان عصر مسوزویک اکثر دایناسورها در یک انقراض فاجعه انگیز محو شدند. اما برخی از آنها زنده ماندند و امروز هنوز دور برما زندگی می کنند. ( پرندگان )  دایناسور ها بخشی از خزندگان هستند که آرکوسور نامیده می شود که همچنین تروسورها، کروکودیل ها و پرندگان ( که دایناسورهای امروزی هستند ) را نیز دربر می گیرند. از گنجشکان کوچک پردار امروزی گرفته تا تیرانوسارید های عظیم و دوره کرتاسٌوس ، آرکوسور ها گسترده ی متنوع و مختلفی از حیوانات را در بر گرفته اند و همه ی آنها حفره بزرگ کنار اسکلت خود شناسایی و متمایز می شوند.

تیرانوسور

تیرانوسوروس، (به انگلیسی: Tyrannosaurus) برگرفته از واژه‌ای لاتین به معنای «مارمولک ستمگر»،[۷] هم‌چنین مشهور با عنوان تی‌رکس، دایناسور گوشتخواری از دورهٔ کرتاسه[۸] می‌باشد.

تیرانوسور یک دسته از دایناسورهای ددپا است گونهٔ مشهور تیرانوسور رکس (رکس در لاتین به معنی پادشاه می‌باشد) به صورت عامیانه به تی رکس[۹] مختصر می‌شود، این نام در فرهنگ عمومی دنیا ماندنی شده‌است. آن‌ها در سراسر آمریکا شمالی امروزی زندگی می‌کردند با یک گسترهٔ خیلی وسیع‌تر نسبت به بقیهٔ ستمگرسوسماران.

سنگواره‌هایی از تی رکس در انواع شکل‌های تاریخی سنگ مربوط به سه میلیون سال آخر دورهٔ کرتاسه پیدا شده‌اند. (تقریباً ۶۸ تا ۶۵ میلیون سال قبل) آن‌ها در میان آخرین دایناسورهای پرنده بوده‌اند که پیش از رویداد انقراض سوم کرتاسه[۱۰] می‌زیستند.

همانند تیرانوسورسانان دیگر، تیرانوسور یک گوشتخوار دو پا با یک جمجمه بزرگ که با دم بزرگش تعادلش را ایجاد می‌کرده‌است. نسبت به پاهای عقب بزرگ و نیرومند، اندام‌های جلوی تیرانوسور کوچک بودند. تی رکس بزرگترین تیرانوسورسان و یکی از بزرگترین درندگان زمین شناخته شده‌است که حدود ۱۳٬۵ متر طول، ۵ متر ارتفاع و بیش از ۱۴ تن وزن داشته‌است اما ممکن بود یک نر وزنش هم حتی به ۱۷ تن نیز برسد. تیرانوسور دایناسورهای اردک‌منقار (هادروسور)[۱۱] و شاخ‌چهره[۱۲] را شکار می‌کرده اگرچه کارشناسان عقیده دارند او یک لاشه‌خوار بوده‌است.

نمونهٔ اسکلت کامل تیرانوسور در موزه ژوراسیک آستوریاس در اسپانیا

تا کنون حدود ۳۰ قطعه فسیل از تی‌رکس پیدا شده است که اکثر آن‌ها کامل‌اند. یکی از نمونه‌های کامل آن در موزه ژوراسیک آستوریاس در اسپانیا نگهداری می‌شود. حدود صد سال از کشف تیراناسوروس رکس می‌گذرد و از آن زمان این حیوان از درنده ترین ٫ بزرگترین و قویترین موجودات تاریخ به شمار می‌آید. تی رکس بیش از ۱۴ تن وزن داشت و هنگامی که این حیوان بزرگ حمله را شروع می‌کرد هیچ چیز نمی‌توانست مانع او شود.

 

بزرگترین دایناسورها، بیش از 100فوت(30متر) طول و بیش از‌50 فوت(15 متر) ارتفاع داشته اند(مانند آرژنتینوزاروس، سیزموزاروس، الترازاروس، براکیوزاروس و سوپرزاروس). کوچکترین دایناسور، کومپوزوگناتوس (Compsognathus )،‌ به اندازه یک جوجه بوده است. اندازه اکثر دایناسورها، .بین این دو حد بوده است.
ساروپودهای(
sauropodomorpha) گیاه خوار، بزرگترین موجوداتی هستند که تاکنون روی زمین می زیسته اند اما نهنگهای آبی،‌ از همه انواع دایناسورها، سنگینتر هستند! تصور اینکه دایناسورها چه صدایی داشته اند، رفتار و حرکات آنها چگونه بوده است، چگونه جفتگیری می کرده اند، چه رنگی بوده ان، و یا حتی تعیین اینکه فسیل آنها نر است یا ماده، بسیار مشکل می باشد.
هیچ کس نمی داند که دایناسورها چه رنگی بوده اند یا نقش و نگار بدن آنها چگونه بوده است.
در زمانهای مختلف، انواع مختلفی ازدایناسورها زندگی می کرده اند:
بعضی از آنها روی دو پا راه می رفته اند(این دایناسورها، دوپا بودند)، بعضی روی چهار پا راه می رفتند(این دایناسورها، چهارپا بودند). بعضی از آنها هم می توانستند روی دو پا راه بروند و هم روی چهار پا.
در زنجیره تکامل مخلوقات، پرندگان از تروپودها (درومائوزاریدها) به وجود آمده اند، سینوزاروپتریکس نخستین دایناسور پرنده مانند است.
بعضی از دایناسورها بسیار سریع حرکت می کردند( مانندلوسیراپاتور_
Velociraptor)، بعضی از آنها بسیار کند و سنگین حرکت می کردند(مانند آنکیلوساروس_Ankylosaurus).
بعضی از دایناسورها،‌ زره داشتند،‌ بعضی شاخدار بودند بعضی هم یال، میخ یا زوائد دیگری داشتند. پوست بعضی از دایناسورها، بسیار ضخیم و ناهموار بود در حالیکه بعضی دیگر از دایناسورها، پرهای اولیه ای داشتند.اکثر دایناسورها، گیاهخوار بودند(که گیاهخوار نامیده می شوند). مثلا تریسراتوپس، دایناسوری گیاهخوار بود.بعضی از دایناسورها، گوشتخوار بودند(که گوشتخوار نامیده می شوند).مثلا تی رکس(
T_rex) ، دایناسوری گوشتخوار بود.دایناسورها، در طی دوران مزوزوییک، حدود 165 میلیون سال بر زمین حکمفرمایی کردند، اما 65 میلیون سال قبل، به طور مرموزی منقرض شدند. دیرینه شناسان، با مطالعه بقایای فسیلی آنها، درباره دنیای ماقبل تاریخ به یافته های حیرت انگیزی رسیده اند.هنگامی که دایناسورها می زیستند، قاره های زمین همه درکنارهم به صورت یک ابرقاره بزرگ بودند که پانگه آ ، نامیده می شود. به علاوه هوای زمین هم بسیار گرمتر از حال حاضر بود. دایناسورها، حدود 65میلیون سال قبل، در انتهای دوره کرتاسه، که فعالیتهای آتشفشانی و زمین ساختی متعددیرخ داد، منقرض شدند. در مورد انقراض دایناسورها، نظریات مختلفی وجود دارد. اکثردانشمندان این نظریه را قبول دارند که برخورد یک شهابسنگ آسمانی، باعث تغییرات شدیدآب و هوایی شده است و دایناسورها نتوانسته اند خود را با شرایط جدید وفق دهند. دایناسورها، 65 میلیون سال قبل، به علت تغییرات شدید زیست محیطی، که ناشی از برخورد یک شهابسنگ به زمین بود، ‌منقرض شدند.
احتمالا پرندگانامروزی، باقیمانده دایناسورها هستند. تمام چیزی که از دایناسورها باقی مانده
فسیلهای آنهاست و احتمالا پرندگان. فسیلهای دایناسورها، در همه جای دنیا وجوددارند، حتی ممکن است یکی از فسیلهای آنها در نزدیکی جایی باشد که شما زندگی میکنید! بعضی از دایناسورها، بسیار شبیه پرندگان امروزی بودند و ممکن است دایناسورها اجداد پرندگان امروزی باشند.
اگرچه فسیلهایدایناسورها،‌حداقل از سال 1818 کشف و مورد بررسی قرار گرفته اند، اما نامدایناسور (دینوس به معنی وحشتناک و ساروس به معنی سوسمار است)، در سال 1842، توسطکالبدشناس انگلیسی سر ریچارد اوون،‌ به این موجودات داده شد. در آن زمان تنها سهنوع دایناسور مگالوزاروس، ایگوانودون و هیلائوزاروس شناسایی شده بود که دایناسورهایبسیار بزرگی بودند.
قدیمیترین دایناسور شناسایی شده،اوراپتور است که دایناسوری گوشتخوار بوده و 228 میلیون سال قبل می زیسته است. تا کنون، حدود 500 جنس و تعدادخیلی بیشتری گونه از دایناسور شناسایی شده است. تقریبا چند ماه یکبار(گاهی اوقاتچند هفته یک بار) فسیل جدیدی از زیر خاک بیرون می آید.

 


  • نیما سلطانی

عقاب به گروهی از پرندگان شکاری عضو تیرهٔ عقابیان (Accipitridae از راستهٔ شاهین‌سانان Falconiformes) گفته می‌شود. حدود ۶۰ گونه از پرنده‌های شکاری عقاب نامیده می‌شوند که در ۱۱ سرده از خانوادهٔ عقابیان قرار می‌گیرند و بیشتر آن‌ها هم بومی اوراسیا و آفریقا هستند. معیار دقیقی برای تمایز عقاب‌ها از دیگر پرندگان تیرهٔ عقابیان یعنی سُنقُرها، کرکس‌ها، قوش‌ها و کورکورها، وجود ندارد اما به طور کلی عقاب‌ها از بقیه پرندگان شکاری -به جز برخی از کرکس‌ها- جثهٔ بزرگتری دارند و از پاهایی بزرگتر و نیرومندتر، منقارهایی بزرگ و خمیده و بال‌هایی پهن‌تر بهره‌مند هستند. تمامی عقاب‌ها شکاریان روزگرد هستند و بینایی فوق‌العاده دقیق و پروازی عالی در ارتفاعات بالا دارند.



نتیجه تصویری برای عقاب ها



عقاب‌ها به خاطر قدرتی که دارند، در بسیاری از فرهنگ‌ها به عنوان نماد جنگ و نیروی پادشاهی شناخته شده‌اند و تمثال ایشان بر روی بسیاری از سکه‌ها و بناهای تاریخی دیده می‌شود و بسیاری از کشورهای دنیا و سازمان‌ها و گروه‌های مختلف تصویر عقاب را به عنوان نماد خود انتخاب کرده‌اند.

عقاب‌ها از نظر آناتومی و مشخصات پروازی به کرکس‌ها شباهت دارند اما سر آن‌ها بر خلاف کرکس‌ها پوشیده از پر است. عقاب‌ها از نظر ظاهری به سنقرها هم شباهت زیادی دارند اما معمولاً بزرگترند و فاصلهٔ دو سر بال‌های ایشان طولانی‌تر است. تفاوت دیگر عقاب‌ها با این دو خویشاوند نزدیک خود در شیوهٔ معمول تغذیهٔ آن‌هاست: عقاب‌ها معمولاً شکارهای زنده را طعمه خود می‌کنند اما کرکس‌ها و سنقرها بیشتر از لاشه‌ها تغذیه می‌کنند. البته عقاب‌ها سنگین‌تر از آن هستند که بتوانند مثل شاهین‌ها و پرنده‌های کوچکتر تیرهٔ عقابیان (همچون برخی از انواع قوش‌ها) در هوا طعمه‌های خود را شکار کنند، پس معمولاً شکار خود را روی زمین غافلگیر کرده و آن را اسیر چنگال‌های نیرومند خود می‌کنند و مثل جغدها در بسیاری از اوقات با کندن سر شکار خود آن را از پای درمی‌آورند.[۱]

عقاب نیکوبار جنوبی کوچکترین نوع عقاب است که تنها ۴۵۰ گرم وزن دارد و بومی انحصاری جزایر نیکوبار در هند است. عقاب دریایی استلر با میانگین وزن ۶.۷ کیلو و عقاب فیلیپینی با طول یک متر در کنار عقاب دم‌سفید و عقاب هارپی از بزرگترین انواع عقاب‌ها هستند. عقاب ماهی‌گیر تنها پرنده شکاری است که با نام عقاب شناخته می‌شود اما به تیره عقابیان تعلق ندارد. این پرنده که تقریباً فقط از ماهی تغذیه می‌کند، تنها عضو بازمانده از خانوادهٔ زیستی خود یعنی Pandionidae است

عقاب یکی از بزرگ‌ترین و نیرومندترین پرندگان جهان است. عقابها منظری مغرور و ترسناک و قدرت شکارگری بسیار دارند. برخی از عقابها حین پرواز شکار خود را صید می‌کنند. عقاب طلائی را گاه سلطان پرندگان گفته‌اند. عقابها سخت از خطر، مخصوصاً انسان گریزان هستند و به ندرت به آدمی حمله می‌کنند. عقاب توانائی بلند کردن یک آدم کوچک اندام را دارد. مشخصات عقاب معمولاً از ۷۶ تا ۸۹ سانتی متر از نوک منقار تا انتهای دم طول، و از ۳ تا ۶ کیلوگرم جرم و بال‌هایش حدود دو متر بلندی دارد. سر عقاب بزرگ و پوشیده از پر است. چشمانی درشت دارد که هریک از آن‌ها در یک طرف سرش قرار دارد. از قدرت بینائی فراوان بهره‌مند می‌باشد. عقاب‌ها نتیجه تصویری برای عقاب هامی‌توانند از فراز آسمانها شکار خود را ببینند واز نقاط بلند همچون صاعقه بر سر شکار نگون بخت فرود آیند. منقار نیرومند وتندی دارند. منقار عقاب طلائی به پنج سانتی متر می‌رسد. برخی از عقابها منقاری بزرگ‌تر دارند. رنگ و بال و طول و شکل عقابها از منطقه تا منطقهٔ دیگر اختلاف دارد به طوری‌که در عقابهای آسیائی و اوروپائی وآمریکائی تفاوت آن نمایان است. عقابها پاهایی نیرومند و به رنگ زرد و روشن دارند. عقابها برای درهم شکستن شکار خود از منقار و چنگال پاهای خود استفاده می‌کنند. پاهای عقاب طلائی پوشیده از پر (ریش) است، اما قسمت پائین پاها بدون پر می‌باشد. محل زندگی عقابها در علفزار و جنگل‌های زمین‌های پست و بر فراز کوه‌های بلند و ناهموار و در نقاط دوردست و تقریباً دست نخورده توسط انسان زندگی می‌کنند. با پرها و بالهای بلند، عقاب می‌تواند به آسانی پرواز وشکار خود را از زمین بلند کند. عقاب گاه، با بالهای خود به شکار ضربه می‌زند. اما نمی‌تواند با بال‌هایش بجنگد. عقاب هنگام جنگ از منقار و پاهای نیرومند خود استفاده می‌کند، بیشتر عقابها قهوه‌ای رنگ و یا سیاه رنگ هستند. جوجه عقابها تا سن بلوغ خود که چهار سال طول می کشد پر و بال کامل ندارند. سّن عقاب عقابها معمولاً از ۲۵ تا ۳۵ سال تقریباً عمر می‌کنند، البته گاه تا ۴۵ سال و حتی بیشتر هم عمر کرده‌اند. قلمرو عقاب از پنجاه تا ۱۷۰ کیلومتر مربع پیش بینی کرده‌اند. آشیانه عقاب‌ها بیشتر بر فراز بلندی‌ها، بالای درختان بلند و شکاف صخره‌ها و کوه‌های مرتفع و پرتگاه‌ها می‌باشد. ن ماد عقاب در ملل مختلف یکی از سمبل های ملی ایالات متحده امریکا که در لوگوی وزارت خانه های مختلف آن نیز دیده میشوند. روی کت نیروهای نظامی آلبانی یک عقاب سیاه دو سر وجود دارد. بر روی لباس نظامی نیروهای ارمنستان یک عقاب و شیر طلایی وجود دارد. روی لباس نظامی نیروهای اتریش یک عقاب سیاه وجود دارد. روی کت نیروهای نظامی مصر یک عقاب طلایی که به سمت چپ نگاه می‌کند وجود دارد. همچنین روی لباس فرم نظامی بسیاری از کشورها از جمله مکزیک، اردن، عراق، اندونزی، نیجریه، نیروی هوایی پاکستان، فیلیپین، پاناما، روسیه، رومانی، صربستان، سوریه نیز عقاب وجود دارد. عقاب دوسر نماد امپراتوری بیزانس بود. پرچم سلطنتی هخامنشیان منقش به عقاب بود.


  • نیما سلطانی

خرس قهوه‌ای (Ursus Arctus) نوعی خرس بزرگ است که در بسیاری از مناطق آمریکای شمالی و شمال اورآسیا پراکنده است. وزن این گونه از ۷۰ تا ۷۸۰ کیلوگرم متغیر است و بزرگ‌ترین زیرگونهٔ آن خرس کودیاک در قامتی هم‌اندازهٔ خرس قطبی با وی بر سر عنوان بزرگ‌ترین گونهٔ خرس و بزرگ‌ترین حیوان شکارچی روی خشکی رقابت می‌کند.

با آن که قلمرو زیست خرس قهوه‌ای کاهش یافته و در بسیاری از مناطق منقرض شده‌است ولی همچنان در فهرست کمترین نگرانی آی‌یوسی‌ان باقی‌مانده[۱] و با جمعیت تقریبی ۲۰۰ هزار رأس خطر انقراض وی را تهدید نمی‌کند. بیشترین شمار خرس قهوه‌ای به ترتیب در روسیه، آمریکا (بیشتر در آلاسکاکانادا، منطقهٔ کارپات (به‌ویژه رومانی) و فنلاند، جائی‌که حیوان ملی این کشور نامیده می‌شود، سکونت دارند. البته سه زیرگونهٔ این خرس یعنی خرس قهوه‌ای آفریقای شمالی (یا خرس اطلس)، کالیفرنیایی و مکزیکی در قرن نوزدهم و بیستم منقرض شدند و برخی از زیرگونه‌های جنوب آسیایی این حیوان نیز به شت در خطر انقراض هستند

مشخصات فیزیکی

دندان خرس تیز نیست و مانند سایر گوشتخواران برای بریدن گوشت طراحی نشده‌است. مثلاً در بیشتر گوشتخواران، دندان نیش بزرگ است و برای کشتن طعمه کاربرد دارد. درخرس‌ها این دندان‌ها نسبتاً کوچکند و خرس‌ها از آن به عنوان ابزاری برای دفاع استفاده می‌کنند. دندان آسیای خرس مسطح و پهن است تا بتواند غذاهای گیاهی را خرد کرده و بکوبد.[۲]

هریک از دست وپاهای خرس، ۵ چنگال تیز و بلند دارد که جمع نمی‌شود (برعکس گربه). این دست و پاها برای بالا رفتن از درخت و شکافتن خانه موریانه و کندوی عسل، یافتن وکندن ریشه گیاهان و گرفتن طعمه بکار می‌رود. راه رفتن خرس ها با راه رفتن بسیاری از گوشتخواران تفاوت دارد و گویی روی پنجهٔ پا راه می‌روند که برای افزایش سرعت، کارآمد است. خرس‌ها مثل انسان روی پا هم راه می‌روند.[۳]

موی خرس بلند و زمخت است. رنگ موی آنها بسته به این که از چه نوع خرسی باشند می‌تواند تقریباً هر رنگی داشته باشد. مثلاً سفید، بور، کرم، تمام سیاه، تمام قهوه‌ای، ...[۴]

امید به زندگی خرس‌ها دقیقاً معلوم نیست. به نظر می‌رسد ۲۵ تا ۴۰ سال باشد. خرس‌های وحشی که در جنگل هستند نسبت به خرس‌هایی که در باغ وحش هستند در سنین پایین تری می‌میرند.[۵]

رنگشان از سفید در خرس قطبی تا قهوه‌ای و سیاه در سایر گونه‌ها متفاوت است. دندانهای آسیای بالا با سطخ زیاد اما برجستگیهای روی آنها کند و صاف می‌باشد.
این حیوان وحشی انواع گوناگونی دارد که غالباً
گوشت‌خوار هستند اما از برخی خوراکی‌های گیاهی نیز تغذیه می‌کنند. محل زندگی خرس‌ها بسته به انواع آنها بسیار گوناگون و از جنگل و کوه گرفته تا سرزمین‌های قطبی گسترده‌است.

نتیجه تصویری برای خرس ها



خرس‌های قطبی بوی غذا را از فاصله صد مایلی در هوای آزاد و همچنین از فاصله سه متری در زیر برف تشخیص می‌دهد. این حیوان بسیاری از وقت خود را در زیر آب سپری می‌کند. آن‌ها در بعضی از کشورها رسماً به عنوان پستانداران دریایی طبقه بندی می‌شوند.[۶]

خرس ها از پستان داران بسیار قوی و قدرتمندی هستند که به جز یک گونه که خرس عینکی

نام دارد و در نیم کره ی جنوبی زندگی میکند بقیه در نیم کره ی شمالی زیست میکنند.

خرسها همه چیز خوارند یعنی هم گیاه میخورند و هم جانوران کوچک را شکار میکنند .

البته خرسهای قطبی فقط گوشت خوارند و غذای انها اغلب خوک ابی است و خرسهای تنبل

فقط موریانه میخورند.                              

خرس ها میتوانند مانند انسان به روی دو پا بایستند ولی به طور طبیعی روی چهار پا راه

میروند.

خرس ها میتوانند به خوبی شنا کنند و از درختان بالا بروند . خرس ها بینایی و شنوایی ضعیفی

دارند ولی حس بویایی ان ها قوی است.

خرس ها معمولا تنها زندگی میکنند ولی گاهی در محل هایی که غذا زیاد است به صورت

گروهی هم مشاهده میشوند.

خرس ها در پاییز غذای فراوانی میخورند و بسیار چاق میشوند و سپس در محل امنی

زمستان را در خواب سپری میکنند.

خرس ماده معمولا دو فرزند به دنیا می اورد.

فرزندان خرس یک یا دوسال با مادرشان زندگی میکنند.

خرس ها تهدید چندانی برای انسان ها نیستند، با وجود این در بسیاری از مناطق خرس ها به

کلی نابود شده اند و امروزه چندین گونه از ان ها در منانطق خاصی نگه داری میشوند.

 

 

 


  • نیما سلطانی

ببر یکی از گونه‌های برجسته طبیعت است. سرشار از زیبایی و افسونگری. تنها رقیب او در قدرت و زیرکی انسان است. چه مواجهه با ببر از میان میله‌ای محوطه یک باغ وحشی باشد یا یک نگاهی آنی در طبیعت. وقتی که با گام‌های آهسته برای شکار کمین کرده است. نگاه این گربه بزرگ با چشمهای قرمز مثل آتش، به راحتی فراموش نخواهد شد. بدن ببر، ستبر و در عین حال حساس است. عضلات آهنین در پشت و شانه ببر در موقع حرکت موج می‌زند. ببر بزرگترین عضو خانواده گربه‌سانان است. بعضی از ببرها بیش از چهار متر طول و حدود 318 کیلوگرم وزن دارند دندان‌های قدرتمند آن به اندازه انگشت انسان است که با آن می‌تواند شکارهای بزرگ را در یک لحظه بکشد و حتی می‌تواند حریفانی به بزرگی فیل یا کرگدن را از پا درآورد. وقتی ببری به حالت گشت زدن است، فضای جنگل سنگین به نظر می‌رسد و هوا با بانگ خطر در خور توجهی می‌شکند. بر طبق برآوردها تعداد ببرها قبل از سال 1900 بالغ بر صدها هزار بوده است. ولی امروزه بعد از حدود یک قرن توسعه صنعتی و بهره‌برداری بی‌حد و اندازه از مناطق بکر قبلی، جمعیت آنها به شدت کاهش یافته است. اگرچه با وجود آموزش‌های روبه رشد و برنامه‌های حفاظتی قو، این امید وجود دارد که تعداد آنها افزایش یابد. زمانی تصور عموم مردم بر این بود که ببر مقیم جنگل‌های گرمسیری است. در حالی که خاستگاه اصلی ببر مناطق سر و برفگیر شمال آسیا و احتمالاً پایین‌تر از قطب شمال است. در گذشته‌ای دور ببرها به جنوب و سراسر شرق آسیا و شبه قاره هند و در غرب به سوی ترکیه و ایران مهاجرت کردند. آنها در زیستگاه‌های اکولوژیکی متنوعی زیسته و با تغییراتی قابل تشخیص به زیرگونه‌های مشخصی تقسیم‌بندی شدند. ببرهایی که در زیستگاه‌های اصلی زندگی می‌کنند (زیرگونه موجود در سیبری) از بقیه زیرگونه‌ها بزرگتر می‌باشند. آنها دارای پوست ضخیمی هستند که در یخبندان‌های زمستانی‌ها، گرمای بدن آنها را حفظ می‌کند. زیرگونه‌های جنوبی کوچکتر بوده و پوست نازکتری دارند. بعضی از ببرها سیبری نزدیک 4 متر طول دارند و این در حالی است که متوسط طول بدن ببر بنگال 3 متر است. ببرهای جزیره سوماترا و بالی و مناطق جنوبی‌تر، از ببرهای بنگال هم کوچکترند و اندازه بدن آنها به طور متوسط 5/2 متر است. ببرهای که در زیستگاه‌های گرمسیری زندگی می‌کنند، نسبت به پسر عموهای خود در سیبری، پوست نازکتری دارند و این قاعده در مورد همه حیوانات زیستگاه‌های شمالی و مناطق گرمسیری صدق می‌کند.
راسته: گوشتخواران
خانواده: گربه‌سانان
جنس:
گونه:
1- ببر بنگال
2- ببر سیبری
3- ببر مازندران (خزر)
4- ببر چین
5- ببر هند و چین
6- ببر جاوه
7- ببر سوماترا
8- ببر بالی
پراکندگی: آسیا
زیستگاه: نیزارها، بوته‌زارها و جنگل‌ها
غذا: پستانداران متوسط تا بزرگ نظیر مارال، گراز، شوکا، خرگوش، پرندگان و خزندگان، در مواقع گرسنگی از گاو و گاومیش اهلی نر تغذیه می‌کنند.
تولیدمثل: جفت‌گیری احتمالاً در زسمتان صورت می‌گیرد. 2 تا 3 و گاهی تا 6 بچه می‌زاید.
طول عمر: تا حدود 30 سال
وضعیت حفاظتی: در آستانه انقراض
هنگام خرامیدن در میان علفهای بلند، بدن ببر به کمک راه راههای مانند سایه به نظر می‌رسد. در جنگل بامبو ببر در بین درختان زرد رنگ غیرقابل تشخیص است و در یک نقاشی طبیعی از رنگ‌های زرد و قهوه‌ای، ببر کاملاً نامرئی می‌شود. ببرهای سفید بسیار نادر هستند و اولین نمونه از ببر سفید در سال 1820 شکار شد. ببرهای سفید سیبری کمیاب‌تر هستند. ولی ببر سفید بنگال در بسیاری از مناطق هند یافت می‌شود. بعضی از آنها به طور خالص سفید هستند و رنگ خیره‌کننده‌ای دارند. اغلب ببرهای سفید چشمان آبی و نوارهای قهوه‌ای یا سیاه دارند. ابتدا تصور می‌شد که ببر سفید نژاد متفاوتی است ولی در واقع آلبینو (زال) هستند. آنها در یک وهله زایمان، به همراه ببرهایی با رنگ‌آمیزی معمولی متولد می‌شوند. ببرهای سفید هنوز هم موضوعاتی افسون‌کننده هستند و حتی خرافاتی در مورد آنها وجود دارد. در پادشاهی آسام یک اعتقاد کهن وجود دارد مبنی بر اینکه هر کس ببر سفیدی را ببیند زود می‌میرد.
روند تکامل ببرها
ببرها و دیگر گوشتخواران از جانور به نام میاسید مشتق شده‌اند که در زمان دایناسورها یعنی حدود 60 میلیون سال پیش می‌زیسته‌ است. این پستاندار کوچک با بدن کشیده و دست و پای بلند و قابل انعطاف خود، در طی میلیون‌ها سال به صورت صدها زیرگونه متفاوت تکامل یافته است. مانند سگ‌سانان، گربه‌سانان، خرس‌ها، و راسوها. امروزه تقریباً 38 گونه گربه برروی زمین زندگی می‌کند که شامل ببرهای تکامل یافته در شرق آسیا نیز می‌گردد. اندر کیچنر در کتاب تاریخی طبیعی گربه‌های وحشی بیان می‌کند که فسیل ببرها از اواخر دوره پلیوسن و اوایل پلیستوسن در جنوب شرق آسیا مورد شناسایی قرار گرفته است. نخستین ببر کوچک در اوایل دوره پلیستوسن در جنوب چین زندگی می‌کرده است. ببرها بین 2/1 تا 3/1 میلیون سال قبل در جاوه زندگی می‌کردند و در حدود 2 میلیون سال پیش ببرها از مرکز تکامیل خود از مرکز آسیا به دو راه تقسیم پراکنده شدند. نخست ببرهایی که از میان جنگل‌های آسیا به سمت جنوب غرب و غرب آسیا پیش رفتند که به نام ببر خزر شناخته شدند و دوم ببرهایی که از چین به سمت کوههایمرکزی آسیا و آسیای جنوب شرقی و جزایر اندونزی حرکت کردند و از آنجا به سمت هند در غرب حرکت کردند. (همر، 1978) به مانند شمعی لرزان در برابر باد، 3 زیرگونه ببرهای جهان از میان رفته‌اند. ببرهای خزر، بالی و جاوه رفته‌اند و 5 زیرگونه باقی مانده بنگال، جنوب چین، هند و چین، سوماترا و سیبری (آمور) همگی در معرض خطر هستند. ولی هنوز امید باقی است. کنسرسیومی متشکل از متخصصان ببر در زمینه تلاش برای حفاظت از ببرها در یک چهارچوب مرجع به وجود آمده است.
طبقه‌بندی ببرها
از آنجائی که ببر جانوری منزوی و گوشه‌گیر است، لذا یکی از جانورانی است که مطالعات خیلی کمی روی آن صورت گرفته است. در طول قرن‌های گذشته دانشمندان برای طبقه‌بندی این حیوانات به قطعیت نرسیده‌اند. نام علمی ببر ابتدا نامیده شد، سپس اسم علمی آب به پانترا تغییر یافت و این به خاطر مشخصاتی چون گردی حدقه چشم، قسمت لامی استخوانی شده و یک استخوان در بن زبان که به حلقوم می‌رسد، بود.
دیگر دانشمندان معتقد بودند که پانترا می‌بایست منحصراً برای گربه‌های خالدار مثل پلنگ و جگوار استفاده شود. بعضی از جانورشناسان پیشنهاد کردند که ببر با اسم علمی جداگانه تحت عنوان دسته‌بندی شود. به هر حال زیرگونه ببر 3 زیرگونه آن منقرض شده و 5 زیرگونه آن در وضعیتی نه چندان مطلوب به بقای خود ادامه می‌دهند.
زیرگونه‌های ببر عبارت است از:
1. ببر سیبری، ببر منچوری یا آمور
Siberian Tiger
(
Paanthera Tigris Altaica)
وضعیت فعلی: در معرض خطر
ببر سیبری بزرگترین گربه‌سان جهان است. وزن نر بالغ آن می‌تواند به بیش از 350 کیلوگرم برسد. (سنگین‌ترین رکورد متعلق به یک ببر سیبری با 429 کیلوگرم، وزن است). وزن ماده‌ها بسیار کمتر است که البته با وزن 230 کیلوگرم باز هم سنگین به شمار می‌روند. طول بدن یک ببر سیبری (بدون در نظر گرفتن دم) می‌تواند به بیش از 3 متر هم برسد. اگرچه این تعجب برانگیز است ولی موارد بسیاری با حدود 4 متر طول نیز شناسایی شده‌اند. این بدین معنی است که ببر سیبری از تمام ببرهای موجود بنگال بزرگتر است. پشم ببر سیبری از پشم دیگر ببرها قابل تمییز است. بلندی موهای آن در بعضی نقاط بدن به 25 سانتی‌متر می‌رسد. در ضمن صخیم‌ترین پشم نیز متعلق به ببر سیبری است. به خاطر تلاش‌های حفاظتی و دیگر عوامل، جمعیت آنها در طبیعت هم اکنون به 200 تا 300 قلاده می‌رسد. در اسارت هم خوب حفظ شده و اکنون به حدود 1000 قلاده رسیده‌اند. ببر سیبری جانوری قلمروگر است. یک ببر بالغ متعلق به زیرگونه‌ای باشد و چه نر باشد یا ماده، منطقه بزرگی را به عنوان قلمروه تعیین کرده و علامتگذاری می‌کند. قلمرو ببر سیبری از قلمرویی که زیرگونه‌های دیگر ببر در اختیار دارند بزرگتر است. از آن گذشته باید به یاد آورد که اندازه غول‌آسای ببر سیبری نیاز به غذای بیشتری دارد. یک نره ببر سیبری می‌تواند قلمرویی به وسعت 360 مایل مربع را در اختیار بگیرد. البته قلمروهای بزرگتری نیز مشاهده شده است و گاهی اوقات این قلمرو به 1080 مایل مربع نیز بالغ ش ده است. ببر چین قلمرو بزرگی را با استفاده از ادرار، مدفوع و غدد عرقی خود که دارای بوی بسیار تند است، علامتگذاری می‌کند. ببرهای ماده نسبت به ببرهای نر دارای قلمرو کوچکتری هستند و قلمروی آنها می‌تواند با هم همپوشانی نیز داشته باشد که این قاعده احتمالاً برای ببرهای ماده نیز صدق می‌کند. طبق اطلاعات بدست آمده از برخی تحقیقات، ببرهای سیبری تشکل‌های اجتماعی نیز تشکیل می‌دهند و یک خانواده مرکب از نر، ماده و توله‌ها قلمروی واحد را بین خود تقسیم می‌کنند. چیزی که در این بین قابل توجه است، این است که قلمرو یک ببر نر می‌تواند از قلمرو چنین ببر ماده تشکیل شده باشد. مشابه این رفتار در ببر بنگال نیز وجود دارد. جفت‌گیری در ببرهای سیبری به صورت فصلی است که علت آن می‌تواند اقلیم سرد زیستگاهی ببرهای سیبری باشد. این پدیده در بین ببرها منحصر به فرد است و این احتمال نیز وجود دارد که آن دسته از ببرهای سیبری که در اسارت هستند اگر محل اسارت آنها اقلیم گرمی داشته باشد، بتوانند در طی سال به جفت‌گیری و تولیدمثل بپردازند. به هر حال همانگونه که گفته شد در حیات وحش، ببرهای سیبری در زمستان جفت‌گیری می‌کنند و در بهار توله‌های آنها متولد می‌شوند. غرش‌های سهمگین ببرهای نر در فصل جفت‌یابی، می‌تواند برای جلب توجه ماده‌ها به کار رود و بویی که ماده‌ها به هنگام علامتگذاری از خود بر جای می‌گذارند، برای نر آمادگی ماده برای تولیدمثل را مشخص می‌کند. ببرها به شدت بر سر تصاحب ماده‌ها با یکدیگر درگیر می‌شوند و می‌توانند یکدیگر را به شدت مجروح کنند. پس از اینکه ببر نر ماده‌ای را برای جفت‌یابی جلب نمود و رقیبان را نیز از میدان بدر کرد، هنوز مشکلاتی باقی است. زمانی جفت‌یابی کامل شده است که ماده با غرش به جفتش حمله کرده، او را به عقب رانده و یا زخمی می‌کند. ماده توله‌ها را به تنهایی بزرگ می‌کند و توله‌ها تا 6 ماهگی از نظر تغذیه وابستگی تام به مادر دارند. ببرهای جوان در 2-3 سالگی قلمرو مادر را ترک می‌کنند و در 4 سالگی به بلوغ می‌رسند. ببرها موجوداتی هستند که برای شکار ساخته شده‌اند و ببرهای سیبری اکثر اوقات خود را به تعقیب و شکار می‌پردازند. آنها موجوداتی هستند شب شکارند. به دقت در کمین شکار می‌نشینند و روی آن پرش می‌کنند. ببر سیبری پنجه‌های بسیار قوی دارد به طوری که پس از پرش به روی شکار، طعمه بخت بسیار کمی برای رهایی دارد. در این بین وزن بالای ببر در به زمین زدن طعمه و جلوگیری از فرار آن نقش بسزایی دارد. ببر شکارش را با ضربه به گردن از پای در می‌آورد. گردن را می‌شکند و باعث بسته شدن مسیر تنفسی و قطع تنفس و نهایتاً خفگی شکار می‌شود. رجحان غذایی آنها شامل خوک‌های وحشی، گوزن سایگا و مرال (گوزن قرمز) است.
2. ببر مازندران، ببر خزر یا ببر هیرکانی
Gaspian Tiger

(
Panthera Tigris virgata)
وضعیت فعلی: منقرض شده
ببر خزر پس از ببر سیبری و بنگال، بزرگترین زیرگونه ببر بوده است. اندازه دهان تا دم آن به 2 تا 3 متر می‌رسیده (این اندازه تا 4 متر نیزگزارش شده) که به این اندازه باید یک متر اندازه دم را نیز اضافه کرد. قد آنها از شانه به هنگام ایستادن به یک متر می‌رسیده است. وزن نرهای بالغ حدود 250 کیلوگرم بوده که این مقدار در ببرهای ماده کمتر بوده و به 200 کیلوگرم می‌رسیده است. ببر مازندران دارای پاهای بلند با ساختاری باریک بوده است. این ببر برای ده‌ها سال در منطقه‌ای زندگی کرد که نسبت به مطالعه‌هات علمی نامهربان بوده است. از این رو معلومات رفتارشناسی آن ناقص و سر دستی است. ولی با تمام این اوصاف می‌توان در مورد آن که ببری قلمروگرا بوده که قلمرو زیادی را اشغالمی کرده که مساحتی به اندازه 60 مایل مربع را در بر می‌گرفته است. ماده ببرها قلمرو کوچکتری داشتند که آن هم در محدوده قلمرو ببرهای نر بوده است. ببر مازندارن شکارگر فرصت‌طلبی بوده است که داستان‌های شکار انسان آن نزدیک به واقعیت بوده است. گرچه شکار نوع این ببرها طوری بوده است که بیشتر اوقات از انسان پرهیز می‌کرده‌اند. شکار آن پستانداران بزرگ محدوده خود و یا دام‌های اهلی متعلق به دامدارانی بوده، که در مجاورت محدوده و قلمرو آن زندگی می‌کرده‌اند و دام‌های خود را برای چرا وارد زیستگا‌ه‌ ببر می‌نموده‌اند.
اگرچه محدوده زیستگاهی سنتی ببر خزر، زیستگاه‌های متفاوتی از جمله بیابان‌های سرد استپی تا جنگل برفگیر کاج. از کوه‌های خشک و داغ تا جنگل‌های خشک برگریز را شامل می‌شد. ولی تا این اواخر بیشتر در ارتفاعات بلند و فلات‌های مرتفع آسیای مرکزی در مناطق پردرخت دورمانده از دسترس انسان به بقای خود ادامه می‌داد. زمانی این ببرها در منطقه وسیعی از آسیا پراکنده بودند. در زمان‌های اخیر محدوده آن مناطقی از شمال غربی چین، جنوب روسیه، شمال ایران، افغانستان و شرق ترکیه را در برمی‌گرفت و از ترکیه تا مغولستان وجود داشت ولی امروزه امید اندکی برای سکونت آن در زیستگاه‌های قبلی وجود دارد و با قطعیت می‌توان گفت که ببرهای خزر منقرض شده‌اند. ببر در ایران در نواحی جنگلی کوههای البرز و جنوب دریای خزر در گیلان و مازندران و گرگان از حدود آستارا تا نواحی شمال ترکمن صحرا زندگی می‌کرده است.اما متأسفانه غرش‌های با عظمت این جانور با شکوه برای ابد به تاریخ پیوست. درباره رنگ این نژاد
A. Satunin
اشاره می‌کند که در همه ببرهای ماورای قفقاز و لنکران که من دیده‌ام، نوارهای شانه و پایین گردن و به ویژه طرف خاج ران نه تنها سیاه نیستند بلکه حتی قهوه‌ای کمرنگ هستند ولی رنگ یک نمونه را که از گرگان به دست آمده به ترتیب زیر شرح می‌دهد:
نوارها مانند ببر هندی سیاهند ولی تعداد آنها بیشتر است و به هم نزدیکترند در مومرد یک نمونه دیگر که ا ز ایران بدست آمده ولی محل آن معلوم نیست. شرح می‌دهد که در بالای سر و پشت بدن نوارها سیاه هستند ولی در پهلو قهوه‌ی کمرنگ می‌شوند و در خارج ران‌ها نوارها فقط کمی از زمینه تیره‌تر هستند و در قاعده دم و در ناحیه شکم و سینه نوارها قهوه‌ای می‌شوند. اندازه دو پوست ببر بدست آمده از لنکران که توسط او مورد مطالعه قرار گرفته‌اند به ترتیب 5/289 و 259 سانتیمتر بوده که احتمالاً هر دوم ماده بوده‌اند و اندازه ببر دیگری که رنگ قرمز و قهو‌ه‌ای داشته و از کوه‌های البرز بدست آمده 5/249 سانتیمتر گزارش شده که پس از درست کردن پوست و قرار دادن بر روی بدن مصنوعی، اندازه واقعی آن که 325 سانتیمتر بود، مشخص شد. رنگ پوست یک نمونه ببر که از شمال البرز و جنوب دریای خزر بدست آمده و در موزه تاریخ طبیعی انگلستان وجود دارد به شرح زیر است:
رنگ زمینه پشت بدن و پهلوها زرد متمایل به طلایی با نوارهای عرضی زردرنگ یا قهوه‌ای روشن. رنگ زمینه و نوارها در پهلوهای بدن کمرنگ‌تر از توسط و پشت بدن است. زیرشکم سفید و با نوارهای زردرنگ همراه است. زمینه صورت زرد و در پیشانی دارای نوارهای قهوه‌ای و اطراف چشم‌ها و روی گونه دارای لکه‌های سفید است. پاها در سطح خارجی زرد و در سطح داخلی سفید است. دم به تناوب از نوارهای روشن متمایل به سفید و نوارهای زرد پررنگ تشکیل گردیده و سینه به رنگ زیرشکم است. در سال 1332 سروان احمد هنرور آخرین گلوله را به سوی یک ببر خزر شلیک کرد. در بیشه‌ای نزدیک و مشرف به روستای آق میش در ده کیلومتری شهر کلاله، از آن پس غرش‌ ببرهای ایران برای همیشه خاموش شد. پس از آن گزارشات غیرمستندی از حضور ببر به گوش می‌رسید که هیچ کدام حضور دیواره ببرهای را تأیید نکرده و قابل قبول نبودند. گزارشات غیرمستند دیگری نیز از حضور ببر در قسمت‌های دوردست افغانستان وجود دارد. انقراض ببر در ترکمنستان به خاطر شکار و پاک کردن اراضی به منظور کشت کتان بود. در ایران هم شکار ببر و شکار گونه‌هایی که مورد تغذیه ببر بودند، نابودی جنگل‌ها و نیز استفاده از طعمه‌های مسموم، باعث شد که ببرها در ایران رو به نابودی بروند. گرچه باغ وحش‌های جهان نمونه‌هایی از ببر خزر را داشته‌اند ولی یا به آن توجه کافی نداشتند و یا به دیگر زیرگونه‌ها علاقه بیشتری نشان می‌داده‌اند. این احتمال که ببر مازندران در جایی هنوز به بقای خود ادامه دها بسیار ضعیف است. اسکندر فیروز در کتاب خود (حیات وحش ایران) درباره ببر مازندران چنین می‌نویسد: ببر ایران نژادی است که شناخته می‌شود و در گذشته ازقفقاز، سواحل دریای خزر و خراسان تا شمال افغانستان، بخش‌های جنگلی رود جیحون و سواحل دریاچه‌های آرال و بالخاش در آسیای مرکزی پراکنش داشت. اکنون در هیچ یک ا ز این مناطق این ببر باقی نمانده است و آخرین ببرهایی که طبق اطلاعات مستند در ایران وجود داشت در قسمت شرقی مازندران بوده است. در نمایشهای معروف روم باستانی، از ببر هیرکانی (منظور منطقه ساحل جنوبی دریای خزر است) برای جنگلهای پهلوانان استفاده می‌شد. تا حدود قرن هفدهم، آشنایی بیشتر دنیای غرب با همین ببر مازندرانی بوده و چندان اطلاعاتی از ببرهای هندوستان دردست نبود و لابد به همین علت است که شکسپیر در مکبث از ببر هیرکانی سخن می‌گوید. موی ببر ما شاید قدری پرپشت‌تر و روشن‌تر از ببر هندی و بلکه می‌ت وان گفت که چیزی بین هندی و ببر سیبری بوده است. فریر در سال 1845 در مورد منطقه کشف رود در مرز ما با افغانستان نقل می‌کند که ببر شاهی گاهی دیده می‌شود. حدود بیست سال دیرتر، وامبری
Wambery
که با عده‌ای که از راه پله سفید و شیرگاه به شمال می‌رفت این جمله خاص را می‌نویسد: شبگاه ما در هفت تن بود. وسط جنگل زیبایی از شمشاد، جوانان ما به سراغ چشمه آبی رفتند ولی ناگهان صدای ترسناک از پریشانی شنیدم... گفتند که حیواناتی نزد چشمه دیده‌اند. ابتدا فکر کردم که باید شیر باشد، و یک شمشیر زگ زده را به دست گرفتم و در جهتی که گفته بودند رفته و در فاصله‌ای نسبتاً دور دو ببر با شکوه دیدم که شکل‌های نواردار زیبای آنها در بین بیشه و بوته‌ها گاه گاه ظاهر می‌شد. درباره شکار مفصل ضل‌السلطان د ر شبه جزیره میمانکاله و کشته شدن 35 ببر قبلاً مطالبی از تاریخ سرگذشت مسعودی نقل شد لازم است اکنون اضافه شود که شاید کل جمعیت ببر در استان مازندران در آن زمان بیش از چیزی حدود چهار یا پنج برابر این رقم نبوده. و لذا همین یک شکار عظیم ضربه سهمناکی در کاهش تعداد ببر بوده است! اما این هنوز زمانی است که در خیلی از نقاط کشور پهناور ما موقعیت و شرایط محیطی خوبی برای وحوش وجود داشت. از باب مثال چند سطری از سفرنامه رکن الدوله (به سال 1220 ه.ق- 1881 م) و مربوط به منطقه سرخس یعنی منتهی الیه شمال شرقی ایران و نزدیک مرز ترکمنستان ارائه می‌شود: چند نفر از خدمه که پی یک اسب فراری می‌گشتند... از میان جمعیت قدری دور افتادند، در جنگل ببر دیدند چون بی‌اسلحه بودند جرأت نزدیکی به آن نکرده و ببر هم ا ز هیاهوی آنها فرار کرد... و بعداً نیز ذکر می‌شود: بعد پوست ببر و یک سر گزار که ترکمن‌ها چند روز قبل شکار کرده بودند به حضور والا آوردند. نیز چند بار به وفور شکار غم از پرنده و چرنده و همچنین جنگل و نیزار اشاره می‌شود شرح کنیدون درباره ببر ا یران منحصر به فرد است. (دلیل دیگر جالب توجه بودن نوشته او برای خواننده علاقمند به طبیعت این است که اولین و تنها کسی است که درباره منطقه‌ای که 60 سال دیرتر مشهورترین پارک ملی ایران شد، یعنی پارک ملی گلستان و در آن به شکار پرداخته بود. شرح می‌دهد). در آنجا مدتی به شکار کوه و جنگل مشغول بود و از جمله دو ببر را شکار می‌کند. راجع به ببر اول می‌گوید:
نر بزرگ و سنگین بود که وضع جسمی‌اش بسیار خوب بود. نتوانست اندازه آن را فوری بگیرد. ولی اظهار داشت که حتماً به بزرگی یک ببر خوب هندی بود و پوستش پس از میخکوب شدن یازده فوت و شش اینچ(3/51 متر) طول داشت). ببر دوم که آن را روی رد خون، بسیار تعقیب و جستجو کرد و اما پیدا نشده به نظرش از اولی بزرگتر بود. کنیون بر این اندیشه بود که چرا در این نواحی غنی ببر فراوان نیست. با توجه به وفور طعمه و کمی دشمن... و چون دلی دیگری به نظرش نمی‌رسد پاسخ می‌دهد که... اوقات خوش (یعنی وضع زیاده از حد مطلوب) باروری را کاهش می‌دهد. کنیون شاید فساد نژادی افراد عیاش را در نظر داشته است، ولی در مورد ببر مازندران و از لحاظ زیست‌شناسی به طور کلی، این فرضیه مصداق ندارد. البته چون موضوع خاص و جالب توجهی است، باید آن را قدری تجزیه و تحلیل کرد. وصف ضل‌السلطان درباره میانکاله و اینکه فرق کامل بوده است درباره منطقه تنگه گل، آلوباغ، و غیره (که شکارگاه کنیون بود) نیزکاملاً صدق می‌کند چون به واسطه قرار داشتن روی مرز حوزه نفوذ کرد و ترکمن، عملاً در حکم قرق ویژه‌ای بوده و به علاوه اکولوژی خاص و گوناگون آن موجب کثرت و تنوع فوق‌العاده حیات وحش شده بود (که کنیون نیز از آن حکایت می‌کند) باید اضافه کرد که اگر هم شکار ظل‌السلطان، نزدیک حدود 35 سال زودتر به وقوع می‌پیوست، خللی در بحث اینجا وارد نمی‌آورد، چون شبه جزیره است که رو به تنزل رفت ولی منطقه گلستان دست نخورده باقی ماند. به طوری که قبلاً ذکر شد در شکار ظل‌السلطان 35 ببر گشته شد اگر برای احتیاط درقضاوت فراری‌ها را به حساب نیاوریم (در صورتی که البته می‌نویسد ببر و مرال و... شکار کردیم... واقعاً هزار هزار فرار کردند باز هم برای میانکاله که از شکارگاه کنیون (که دو ببر دید و زد) کوچکتر هم بوده است. 35 ببر رقم زیادی است. حتی در هندوستان سالها پیش نیز به دست آوردن چنین تعدادی در یک ناحیه به این مساحت تقریباً غیرممکن می‌بود. پس چگونه است که در یکی از دو منطقه با طبیعت بسیار غنی، تعداد ببر زیاد است و د ر آن یکی کم؟ پاسخ به این پرسش تا حدی در مقدمه ارائه شد: ایستگاه مناسب ببر، جنگل‌های کوهپایه و جلگه‌ای بوده است. نه به خاطر ارتفاع پایینتر آنها بلکه به این د لیل که در نزدیکی نوعی تالاب با نیزار قرار داشتند و این تالاب‌ها برای ببر دارای اهمیت ویژه بوده است. ببر در اصل بیشتر یک حیوان شمالی است و نه مربوط به جنگل‌های مناطق حاره (در منچوری و سیبری برودت تا 34 درجه سانتی‌گراد زیر صفر را تحمل کرده است). میانکاله در مجاورت تالاب و نیزار وسیع بوده است و جنگل و بیشه پیرامون آن بدون انقطاع به تالاب‌های مختلف دیگر نیز ادامه داشته است. به نظر می‌آید که برای ببر این وضع، ضرورتی قوی و اکولوژیک است و به همین علت در گذشته در سرخس در مجاورت نیزار دیده می‌شده و وجود آن در کنار رود آمودریا و در سواحل نیزار خیز دریاچه‌های ارال و بالخاش نیز گزارش می‌شد و ببر حیوانی است که چندان توان تحمل هوای گرم را ندارد و برای دفاع به سایه و آب پناه می‌برد و خود را در آب فرو می‌کند و شناگر خوبی است. پیشینیان درشمال ایران نیز حکایت می‌کردند که ببر بچه‌هایش را در میان نیزار به دنیا می‌آورد. باری، تنها آب عمده در جنگل‌های گلستان ما درسو است که سرچشمه آن در یان منطقه است و از وسط دره (که محل جاده اصلی، تردد و مزاحمت است) جریان پیدا می‌کند. در فاصله‌ای به طرف غرب نیز دو تالاب کوچک در آن زمان وجود داشت. در مجموع، اکوسیستم آن محل به رغم کیفیت درخشان آن به نسبت محدودیت وجود آب در سطح بزرگ‌تر، ظاهراً پذیرای فقط تعداد کمی ببر بوده است. اما باید خاطر نشان ساخت که آخرین ببری که در ایران دیده و متأسفانه بلادرنگ کشده شد. در سال 1332 و در نزدیکی همین منطقه بوده است. این رویداد تقریبا همزمان بود با تخریب (و عاقبت محو) تالاب‌های مورد اشاره دربالا که خارج از محدوده منطقه قرار داشتند.
3. ببر چین
Chinese Tiger

(
Panthera Tigris amoyensis)
وضعیت فعلی: در معرض خطر
مطالعات برروی اسکلت‌های ببر نشان می‌دهد که ببر چین نسبت به ببرهای امروزی از قدمت بیشتری برخوردار است. اجداد ببرها در سیبری تکامل یافتند که این شاید توضیح این مورد باشد که حتی در جنگل‌های گرمسیر امروزی نیز ببرها، برخی عادات مربوط به دوران سرما و تطبیق با شرایط سخت را حفظ کرده‌اند و ترجیح می‌دهند که در طی روز، به جای حرکت کردن در آبهای خنک به آبتنی بپردازند. در حدود 10000 سال قبل یخچال‌های یک عصر یخبندان جدید، نیاکان ببرها را مجبور به مهاجرت به سمت جنوب به سوی مرزهای ببرهای امروزی نمود. تاریخ بازگشت ببرهای چین به سوی مرزهای قبلی خود، حداکثر به ده هزار سال قبل می‌رسد و می‌تواند به انسان‌های امروزی در مورد اینکه ببرهای گذشته چه شکلی داشته‌اند، بهترین ایده را بدهد. خز ببر چینی، بلندتر از همه ببرها به جز ببر سیبری است. نوارهای مشکی بدن ببرهای چینی پهن‌تر بوده و نسبت به دیگر ببرهای فضای بیشتری را اشغال می‌کند. ولی تعداد آنها کمتر از سایر ببرهاست. رنگ زیرین آن به نسبت دیگر ببرها کم‌رنگ‌تر است ولی ناحیه سفید رنگ آن در زیر بدن فضای کمتری را در بر می‌گیرد. ببر چین، ببر متوسطی محسوب می‌شود چیزی بین ببر سیبری و ببر بالی، این امر بدین معنی است که ببر نر چینی از نوک تا دم چیزی بالغ بر 2/8 متر طول دارد که باید به آن 1 متر اندازه دم را نیز افزود. ببرهای نر می‌توانند به 300 کیلوگرم بالغ شوند و مانند دیگر زیرگونه‌های ببر، ماده‌ةا به طرز محسوسی از نرها کوچکترند. اندازه ماده‌ها به 2/5 متر می‌رسد و وزن آنها بالغ بر 200 کیلومتر می‌شود. در مورد رفتار ببرهای چینی، چه در اسارت و چه در عرصه حیات وحش اطلاعات اندکی وجود دارد این احتمال در مورد آنها وجود دارد که آنها حیواناتی قلمروگرا هستند که هر نر آن قلمرویی به اندازه 40 مایل مربع را اختیار کرده است. قلمروی ماده کوچکتر از نرها بوده و با آن همخوانی دارد و قلمرو هر 4-3 ببر ماده به اندازه قلمروی یک ببر نر می‌باشد و این احتمال وجود دارد که قلمروی ببرای ماده با یکدیگر همپوشانی داشته باشد. ماده‌های ببر چینی، در طی سال قابلیت جفت‌گیری دارند ولی مدت و زمان و مراحل اصلی آن نامشخص است. بعد از طی مدت 110 روز که البته برخی آن را زودتر از 105 روز می‌دانند، ماده دو توله به دنیا می‌آورد. گرچه گزارش‌هایی مبنی بر تولد 7 توله نیز وجود دارد. نوع پرورش توله‌ها، مشابه ببرهای بنگال و هند وچین است که این به خاطر شباهت زیستگاهی بین آنهاست. جزئیات بزرگ کردن توله همچنان مبهم است. توله‌ها در 3 تا 6 ماهگی از شیر گرفته می‌شوند. و در سن 3 تا 4 سالگی به سن تولیدمثل می‌رسند. توله‌های بالغ برای سال‌های طولانی درقلمروی مادر می مانند و همین که بزرگتر و قوی‌تر شدند عاقبت یا آن را ترک می‌کنند و یا قلمرویی خارج از آن را علامتگذاری می‌کنند. هنوز معلوم نشده که آیا نرها بر سر قلمرو با هم می‌جنگند یا خیر ولی این امکان وجود دارد که مرحله تغییر مسئولیت با آرامش باشد و آن تسلیم یک ببر در برابر ببری دیگر از طریق رفتن به جاهای دوردست باشد. این مورد در مورد ببرهای ماده نیز هنوز مشخص نیست. آیا آنها هم در مورد قلمرو به زد و خورد می‌پردازند یا خیر؟ البته مدارکی دال بر همپوشانی قلمروهای ببرهای ماده و اینکه آنها با مصاحبت با دیگر ببرهای ماده آنها را تحمل می‌کند، وجود دارد. ببرهای چین اغلب وقت خود را صرف شکار کردن می‌کند که بیشتر آن در شب اتفاق می‌افتد. شنوایی قوی دارند و دید شبانه آنها عالی است. (وضعیت دید در شب آنها نسبت به انسان در موقعیت عالی قرار دارد و به خوبی دید گربه‌های فعلی است)، اگر ببر چین را مانند ببرهای دیگر بدانیم باید گفت که آنها روزها را برای خوردن یک شکار بزرگ صرف می‌کنند و شکار ترجیحی آنها نیز پستاندارانی با 50 کیلوگرم وزن و بیشتر از آن است. شاید به جز چند گروه کوچک ببر که در اسارت هستند، هم اکنون تنها چهل ببر در طبیعت وجود داشته باشد.
4. ببر هندوچین یا کوربت
Indochinese Tiger

(
Panthera Tigris corbettl)
وضعیت فعلی: در معرض خط
ببر هندوچین در سال 1968 به عنوان یک زیرگونه مستقل مورد شناسایی قرار گرفت و قبل از آن تاریخ، اطلاعات اندکی از آن در دست است و این به خاطر وقوع جنگ‌های مختلف ا ز 1968 است که محققان را در راه رسیدن به زیستگاه‌های آن با دشواری‌هایی مواجه کرده بود. پوست ببر هندوچین در میان دیگر ببرها بی‌همتاست که این به خاطر وجود خال‌های موجود در آن است. ببر هندوچین نوارهایی مشکی دارد که از پشت بدن جهت رو به پائین دارد و این نوارها در اطراف به خال‌هایی منتهی می‌شوند. زردی پس زمینه پوست ببر هندوچین نسبت به دیگر ببرها تیره‌تر است و در پاینی کناره‌ها نسبت به دیگر قسمت‌ها از رنگ روشن‌تری برخوردار است. رنگ‌آمیزی بدن ببر هندوچین می‌تواند حاصل یک نوع تطابق با پوشش گیاهی متراکم محیط اطرافش باشد وقتی که در حال حرکت است، نوارهای بدنش استتار در زمینه اطراف را برایش مهیا می‌کند و وقتی که در حال استراحت است نقش‌های بدنش می‌تواند مانند الگوهای نقوش کف جنگل باشد. ببر هندوچین زیرگونه‌ای است با جثه متوسط و اندازه‌ةای آن نزدیک به ببر چین است. اندازه نرهای آن به 2 تا 5/2 متر می‌رسد که این اندازه بدون احتساب دم است و دم به تنهایی 90 تا 120 سانتیمتر طول دارد. ماده‌ها حداکثر 2 متر طول دارند و اندازه آنها حدود 1 متر است. وزن نرها 225 و ماده‌ها 150 کیلوگرم است. الگوهای رفتاری ببر هندوچین د ر حال حاضر اسرارآمیز است. به نظر می‌رسد که الگوی قلمرو طلبی ببرهای نر و ماده مشابه ببرهای دیگر باشد. ببرهای نر به نسبت خود قلمروهای بزرگتری د ارند و قلمرو ماده‌ها کوچکتر از نرهاست و در محدوده آن قرار می‌گیرد و میزان آن برای ببرهای نر (بسته به نوع زمین قلمرو) به بیش از 40 مایل مربع می‌رسد. به نظر می‌رسد سرگرمی مورد علاقه ببرهای هندوچین شنا باشد و آنها ترجیح می‌دهند که نزدیک آب باشند. حتی اگر بتوانند این آب را در کنار کوههای خشک سرزمینشان پیدا کنند. آنها وقتی به شکاری دست پیدا می‌کنند، آن را به نزدیکی آب می‌آورند و غذا را با چند بار آب نوشیدن می‌خورند. درست مانند کاری که ببر بنگال انجام می‌دهد. ببرهای هندوچین به عنوان شکارگر جانوران بزرگ شناخته شده‌اند. پستاندارانی مانند گوزن، گراز و خوک‌های خرطوم‌دار. ولی هنوز معلوم نیست که آیا در موقع در دسترس نبودن غذا به حد کافی به شکارهای کوچک رو می‌آورند یا خیر. ولی به نظر می‌آید در این زمینه باید از الگوی ببر سیبری پیروی کند. چرا که ببر سیبری در مواقعی که غذا به حد کافی نیست، به خوردن شکارهای کوچک رو می‌کند. آنها روزها را برای خوردن یک شکار بزرگ صرف می‌کنند و اگر چیزی باقی مانده باشد دست به شکار دیگری نمی‌زنند و وقتی از لاشه شکار دست می‌کشند که دیگر چیزی برای خوردن باقی نمانده و حتی استخوانها خورده شده باشد. ببر هندوچین معمولا دست به شکار دام‌های اهلی نمی‌زند ولی این رویه می‌تواند تغییر کند و آن وقتی است که جوامع انسانی به قلمروهای فعلی آب دست اندازی کنند. الگوهای تولیدمثلی که آن نیز مانند ببرهای دیگر است دوره آبستنی آن 105 روز است و 2 تا 4 توله متولد می‌شوند. توله‌ها در 3 تا 4 سالگی به سن تولیدمثل می‌رسند. در بخش اعظم سراسر هندوچین، در محل امروزی تایلند، ویتنام، کامبوج و درقسمت‌هایی از برمه سابق (میانمار فعلی) و مناطق دوردست مالزی پراکندگی دارد. ببر هندوچین بعد از ببر بنگال بیشترین تعداد جمعیت را دارد و در حال حاضر حدود 1400 تا 1500 قلاده از این ببر وجود دارد.
5. ببر جاوو
http://www.irandeserts.com/file/imageDocument/f1/15439110-8ca6-4213-9fd4-63e8741f04be.jpgJavan Tiger

(
Panthera Tigris sondaica)
وضعیت فعلی: منقرض شده
ببر جاوه دومین ببر کوچک دنیا است. (از آن کوچکتر ببر منقرض شده بالی است.) حدود 180 سانتیمتر طول داشته که اندازه دم آن به 60 تا 80 سانتیمتر می‌رسیده است. وزن نرها 200 و ماده‌ها 125 تا 150 وزن داشته‌اند. ببر جاوه بلندترین موهای سینه را در بین ببرها دارا بوده و از دیگر ویژگی‌های آن یال کوتاهی بر پشت گردن و پوست زیرین دارچینی تیره و مشخصه واضح آن، دسته نوارهای مشکی پررنگی است که در سراسر بدن آن وجود داشته و در قسمت انتهایی بدن بیشتر می‌شود.
رفتار ببر جاوه:
ببر جاوه حیوان انزواطلبی است که جز زمان جفت‌گیری و یا پرورش توله‌ها در باقی موارد تنها زندگی می‌کند. راهی برای تعیین حد واقعی قلمروی ببر جاوه وجود ندارد، چون هیچگاه مجال یافتن و تصاحب یک قلمروی واقعی را نیافت. این ببر موجودی شبزی بوده است. دانشمندان به این نتیجه رسیده‌اند که بعضی حیوانات قبلا روزگرد بوده‌اند ولی به خاطر وجود انسان د ر اطراف خود شبگرد شده‌اند. این تغییر رفتار در بعضی گونه‌های (نظیر سروال) رخ داده ا ست. از آنجا که انسان در تمام نقاط جاوه حضور داشته، زندگی انفرادی بهترین روزنه امید برای بقای ببر جاوه بوده است. از آن گذشته این حیوان در نقاطی که آب وجود داشته، زندگی می‌کرده است. مناطق پرآب، محل مورد علاقه ببرهای جاوه بوده که بیشتر وقت خود را به شنا کردن می‌پرداخته و از آنجا که شناگر خوبی بوده حتی به هنگام شنا در اقیانوس نیز مشاهده شده است. تکنیک شکار ببر جاوه نیز مانند سایر ببرها بوده است این ببر آخرین بار در سال 1972 مشاهده شد و به خاطر سرزمین اصلی‌اش که یکی از جزایر اندونزی بدین نام شناخته شده. از ببر جاوه تنها یک عکس موجود است.
6. ببر سوماترا
Sumatrian Tiger

(
Panthera Tigris Sumatrac)
وضعیت فعلی: در معرض خطر انقراض
این ببر، بومی جزیره سوماترا اندونزی و یکی از ببرهای کوچک می‌باشد. نرهای بالغ از ماده بزرگترند و یک ببر نر بالغ بین 170 تا 220 سانتیمتر طول دارد و این به جز دم یک متری آن است. وزن نرها بین 225 تا 275 کیلوگرم است. یک ماده بالغ از سر تا دم 170 سانتیمتر است و دم آن نیز حدود 70 تا 100 سانتیمتر می‌باشد. وزن ماده‌ها به 150 تا 175 کیلوگرم می‌رسد. ببر سوماترا موهای سینه بلندی دارد. سر آن ساختمان چهارگوشی دارد که در نیمرخ، شیب بینی را به پیشانی می‌رساند. نوارهای مشکی آن که گروهی به هم نزدیکند، بلند هستند. خز آن کوتاه و صاف است ولی براق نیست. ببر سوماترا به تازگی مورد توجه و مشاهدات علمی قرار گرفته و بسیاری از جهات رفتار آن آشکار نیست. ببری قلمروگرا بوده که قلمرو نرها ممکن است با هم همپوشانی داشته باشد. جفت‌یابی در کل سال می‌تواند روی دهد. ببرهای ماده موقع علامتگذاری قلمرو خود به نرها نیز نشان می‌دهد که آیا آمادگی تولیدمثل را دارد یا خیر. ببر سوماترا شکار در شب را ترجیح می‌دهد. او به پشت طعمه خزیده و آن را با ضربه پنجه نقش زمین می‌کند. وقتی طعمه را به زمین زد، سعی می‌کند که گلوی آن را به دندان بگیرد. ببر وقتی طعم را گرفت، بخت کمی برای فرار آن باقی می‌گذارد. آنگاه با پنجه‌های قوی‌اش به گلوی آن فشار آورده و آن را خفه می‌کند. ببر سوماترا مانند دیگر ببرها، طعمه‌های بزرگ نظیر گوزن و آنتیلوپ را ترجیح می‌دهد. سال‌ها پس از اعلان وضعیت ببر به دنیا به عنوان گونه در معرض خطر، جمعیت آن در طی دهه گذشته به نصف کاهش یافته است. هم اکنون 500 تا 600 قلاده ببر آزاد سوماترایی وجود دارد.
7. ببر بنگال
Bengal Tiger

(
Panthera Tigris Tigris)
وضعیت فعلی: در معرض خطر
ببر بنگال بزرگترین ببر بعد از ببر سیبری است. اندازه بالغین به 265 سانتیمتر می‌رسد و وزنی بالغ بر 275 کیلوگرم برای نرها و 150 کیلوگرم برای ماده‌ها دم آنها در حدود 110 سانتیمتر است. گرچه گزارش‌هایی مبنی بر وجود ببرهای بنگالی با 4 مترطول و 500 کیلوگرم وزن وجود دارد. ولی شواهد علمی از چنین گزارش‌هایی پشتیبانی نمی‌کند. قبل از استقلال هندوستان ببرها به عنوان یک عامل تهدید و نیز برای ورزش شکار می‌شدند. شکار ورزشی‌ ببرها بیشتر توسط مهاراجه‌های هند و یا لردهای انگلیسی انجام می‌شد. آنها سوار بر فیل شده و این در حالی بود که صدها مرد پیاده همراه آنها، با آتش زدن بوته‌ها ببرها را به سوی نقطه خاصی فراری می‌دادند و وقتی که آنها در تیررس قرار می‌گرفتند، توسط مهاراجه‌ها و لردها شکار می‌شدند. پس از شکار، ببر به دام افتاده مورد اندازه‌گیری قرار می‌گرفت که در بعضی موارد نتایج اعلام شده بیش از چیزی بود که مورد اندازه‌گیری قرار می‌گرفت. از آب گذشته، ببری که توسط یک اشراف‌زاده شکار می‌شد، باید اندازه‌هایی در شأن آن اشراف‌زاده می‌داشت و مسلما ببری که توسط یک اشراف‌زاده انگلیسی شکار می‌شد، می‌بایست حتما از ببری که مهاراجه شکار می‌کرد بزرگتر باشد.
از اینها که بگذریم، یافته‌های علمی ببر بنگال را بعد از ببر سیبری بزرگترین ببر می‌داند و آنرا در بین دیگر ببرها دومین ببر بزرگ معرفی می‌کند. ببر بنگال تصویری است که مردم با شنیدن نام ببر برای خود تصور می‌کنند. این ببرن نسر و پنجه‌های بزرگی دارد. خز آن نارنجی رنگ است که الگوهایی از نوارهای سیاه باریک دارد. موهای به نسبت کوتاهی دارد و دارای ریش زبر و افتاده‌ای است. ببر بنگال را با اسمی دیگری مثل ببر هندی، ببر سلطنتی و ببر بنگال سلطنتی نیز می‌خوانند. وقتی مردم ببر بنگال را به ذهن می‌آورند، جانور وحشی ترسناکی را تصور می‌کنند که برای مدتی رفتار کلیشه‌ای یکسانی دارد. ببر بنگال ببر منزوی، صبور و با احتیاطی است که از پوشش جنگلی اطراف خود برای تعقیب و شکار طعمه استفاده می‌کند. وقتی طعمه در دسترس قرار گرفت. ببر به سوی گلوی‌ آن خیز برمی‌دارد و با یک گاز محکم گردنش را می‌شکند و با فشردن مجرای تنفسی باعث خفگی طعمه می‌شود. بعضی از ببرهای بنگال بدین طریق انسانهایی را از پا در آورده‌اند. در اینجا باید متذکر شده که ببرها اصولا از نزدیکی به انسان پرهیز می‌کنند و ترجیح می‌دهند که در فواصل دور از انسان باقی بمانند. مسئله شکار انسان توسط ببرها ممکن است از آنجا ناشی شود که انسان‌ها ببرها را در درون زیستگاه‌هایشان تحت فشار قرار داده‌اند و ببرها محلی را برای فعالیت نیافته‌اند. در مورد تهدید زندگی انسان نباید اغراق کرد. و باید این را از نظر دور نکرد که تنها معدودی از ببرها هستند که به انسان نزدیک شده‌اند. از سوی دیگر یکی از مشکلات، حفاظت ببرها در مناطقی است که سکونت‌گاه انسان است و انسان‌ها نمی‌خواهند در این قلمرو با ببرها شریک باشند. کوتاه کردن دست ببر از زیستگاه و طعمه‌های مورد علاقه‌اش باعث شده که این حیوان رو به شکار دام‌های اهلی بیاورد و این تنها زمانی است که تحت فشار گرسنگی قرار گرفته باشد. ولی به هر حال جداکردن زیستگاه‌های ببر و انسان از یکدیگر مشکل است و علاوه بر این، رشد روزافزون جمعیت را نیز نباید از یاد برد. که این مسئله در آینده تعارضات بین ببر و انسان را افزایش می‌دهد. ببر بنگال ببری قلمروگرا است که گاهی زد و خوردهایی میان مهاجمان و صاحبان قلمرو رخ می‌دهد او در عین حال موجودی صبور است و می‌تواند ببر دیگری را در نزدیکی‌ ببرهای خود تحمل کند. برخی از ببرها نیز ببرایی آواره هستند که پس از مدتی اقامت در یک زیستگاه (که ممکن است چند هفته تا چند ماه باشد) آن زیستگاه را به سمت زیستگاه دیگری ترک کنند. گرچه ببرهای بنگال موجوداتی انزواطلب هستند ولی گاهی دیده شده که در کنار رودخانه‌ها و یا دریاچه‌ها به طور دسته‌جمعی زندگی می‌کنند. این امر البته به خاطر خوی اجتماعی آنها نیست، بلکه به خاطر این است که آنها یکدیگر را فقط تحمل می‌کنند. ببر بنگال نیز عاشق آب است و انتخاب عمده‌ای از قلمروها بر می‌گردد به جریانات آبی موجود در زیستگاه‌های آنها. آنها شناگران قابلی هستند و در روزهای گرم، عمده وقت خود را به آبتنی می‌پردازند. در زمان جفت‌یابی ممکن است قبل از تولیدمثل، ببرهای نر و ماده برای ماهها در کنار هم بمانند. در زمان تولد تا 6 توله متولد می‌شود که سن بلوغ آنها 4 سال است و توله‌ها تا 3-2 سالگی در قلمروی مادر می‌مانند.
8. ببر بالی
Bali Tiger

(
Panthera Tigris Balica)
وضعیت فعلی: منقرض شده
توصیف ببر بالی:
این ببر کوچکترین ببر بین 8 زیرگونه ببر شناخته شده بود. اگر قیاسی انجام دهیم می‌بینیم که این ببر به اندازه یک پلنگ بوده و یا جثه‌ای در حدود نصف ببر سیبری داشته است. حتی وزن بزرگترین ببر نر شناخته شده بالی از 100 کیلوگرم تجاوز نمی‌کرده است. امروزه در میان ببرهای موجود، ببر سوماترا کوچکترین ببر جهان به شمار می‌رود. ببر بالی دارای خز ضخیمی به رنگ نارنجی تیره و نوارهای تیره‌تر و کمتری به نسبت ببرهای دیگر بوده است. نوارهای پهن‌تر با تمایل به بیرون بوده‌اند که بین آنها خال‌های کوچک و سیاهی به چشم می‌خورده است. قسمت‌های روشن کاملا سفید و نوارهای میله شکل باریکو غیر معمولی در سر داشته‌اند. جمجمه ببر بالی به خاطر وضعیت متفاوت دندانها از دیگر انواع ببر قابل تشخیص است.
پراکندگی تاریخی ببر بالی:
ببر بالی در جزیره بالی پراکنده بود، از دهه 1940 به بعد به عنوان یک گونه منقرض شده مورد شناسایی قرار گرفت. ببر بالی یکی از 8 زیرگونه ببرها است که دارای کوچکترین قلمرو بوده و این خود یک عامل تهدیدکننده برای آنها بوده است. تا عصر حاضر مشاهده آنها تداوم داشته و در سال 1970 یک گزارش مشکوک مربوط به منطقه شرقی در حال حفاظت به دست آمد و در سال 1972 کارگرانی که در جنگل کار می‌کردند دیدن ببر گزارش دادند. از آن تاریخ به بعد گزارش دیگری وجود ندارد. طی 8 سال بعد تحقیقات متعددی د ر نواحی حفاظت شده‌ای که از آنجا مشاهده ببر گزارش شده بود صورت گرفت. در جریان این تحقیقات هیچ گونه ببر زنده‌ای یافته نشد. در حالی که در یکی از مطالعات اثر پنجه‌ای یافت شد که به خاطر بزرگی آن با اثر پنجه یک ببر سازگار بود. در مطالعه دیگر حتی لاشه‌ای که حاکی از حمله یک گوشتخوار باشد، پیدا نشد. افزایش سریع جمعیت انسانی و رشد تقاضا برای زمین‌های کشاورزی منجر به جنگل‌زدایی و نابودی بقایای زیستگاه‌های کوچک این ببر گردید. عاقبت تنها ببرهای باقی مانده به کنج شمال غربی جزیره بالی رانده شدند. از اوایل تا اواسط دهه 1930 بیشتر ببرهای بالی با به عنوان نمونه شکار از بین رفتند یا سر از موزه‌های تاریخ طبیعی درآوردند. قبل از آن احتمالا فقط در مناطق کوهستانی تنگ زندگی می‌کردند که حتی در آنجا نیز از دست شکارچیان اروپایی که به جزیره بالی به شکل تورهای شکار سازمان یافته بودند، در امان نبودند. شکارچیان محلی و شکارچیان تروفه به حد کافی سلاح گرم داشتند. در بین دو جنگ جهانی ببرهای بالی به طور وحشتناکی شکار شدند و در پایان جنگ جهانی دوم به نظر رسید که زیرگونه ببر بالی کاملا ناپدید گشته. شکار آخرین ببر بالی در غرب بالی در منطقه سومبار کیما به تاریخ 27 سپتامبر 1937 اتفاق افتاد و در طی آن یک ماده ببر جوان شکار شد. تاریخ دقیق انقراض ببر بالی مشخص نیست. گرچه در طی سال‌های 1940 گزارشاتی مبنی بر وجود چند ببر بالی زنده در جزیره بالی وجود دارد. ببر بالی گرچه در سال 1912 به عنوان یک زیرگونه جداگانه شناسایی شد، ولی رده‌بندی آن به عنوان یک زیرگونه جدا هم اکنون نیز مورد تردید است. در مورد وجود ببر بالی در باغ‌وحش‌های دنیا، هیچ مورد ثبت‌شده‌ای وجود ندارد.


نتیجه تصویری برای ببر ها






ارتباط با ببر جاوه:
در مورد ارتباط ببرهای بالی و جاوه دو نظریه عمومی وجود دارد. نظریه نخست بر این عقیده است که این ببرها در دو متعلق به یک منشأ بودند. اما در طی عصر یخبندان ببر بالی به خاطر تنگنا قرار گرفتن و جدا شدن جزیره بالی از ببر جاوه جدا شد. این جدایی ببرها از هم باعث شد که هر یک به طور جداگانه توسعه و تکامل یابند. نظریه دوم بیان می‌کند که ببرها با شنا از کانال‌های باریک از یک جزیزه مهاجرت کردند. و درآنجا کولونی دیگری تشکیل دادند. خلیج بالی تنها 4/2 کیلومتر عرض دارد. فاصله‌ای مناسب و در محدوده توان متوسط شنای ببرها. به هر حال ببر بالی جدای از اندازه کوچکش بسیار شبیه ببر جاوه است. (که آن هم منقرض شده است) با همان میزان و الگوهای پراکنش نوارهای بدن. ولی شاید با سایه‌های کمی تیره‌تر. جمجمه ببر بالی به خاطر تفاوت در دندانها و استخوان منخرین بینی از دیگر زیرگونه‌های ببر شناسایی می‌شود.

  • نیما سلطانی


یوزپلنگ یا یوز (نام علمی: Acinonyx jubatus)، جانوری مهره‌دار و پستاندار از راستهٔ گوشتخواران، خانوادهٔ گربه‌سانان است. این جانور در گذشته در بیشتر مناطق آفریقا و گستره وسیعی از آسیای مرکزی و شبه‌قاره هند یافت می‌شد، اما امروزه با کاهش شدید جمعیت روبرو شده‌است. از میان دو زیرگونهٔ اصلی یوزپلنگ، یکی از زیرگونه‌ها که با نام «یوزپلنگ آسیایی» شناخته می‌شود در خطر جدی انقراض است و تعداد کمی از آن در دشت‌های مرکزی ایران به بقا ادامه می‌دهند.

بدن یوزپلنگ در درازای چندین میلیون سال به گونه‌ای پیشرفت پیدا کرده‌است که این جانور بتواند توانایی حرکت با تندی برابر با ۱۱۰ کیلومتر در ساعت را داشته باشد. سرعت یوزپلنگ در عرض ۳ ثانیه پس از شروع دویدن به ۹۶ کیلومتر در ساعت می‌رسد که از شتاب بسیاری از خودروهای مسابقه‌ای نیز بیشتر است. اندام باریک، پاهای لاغر و بلند، قفسه سینه‌ای کم پهنا ولی عمیق و جمجمه‌ای کوچک، ظریف و گرد، یوز را به سریع‌ترین جانور روی زمین تبدیل کرده‌است.

این جانور به آسانی از دیگر گربه‌سانان تشخیص‌پذیر است و آن را نه تنها از روی خال‌های روی بدن می‌توان متمایز کرد، که بدن باریک و کشیده، سر کوچک، چشم‌های بالا قرار گرفته، و گوش‌های کوچک و تا حدودی پهن شمایلی یکتا به او می‌دهند. طعمهٔ معمول یوزها آهوها (به ویژه آهوی تامسونایمپالا، و دیگر پستانداران سم‌دار حداکثر تا ۴۰ کیلوگرم وزن هستند. یک نر بالغ تنها هر چند روز یک بار شکار می‌کند اما ماده‌های دارای توله تقریباً هر روز به شکار می‌پردازند. در حالی که سایر گربه‌سانان شکارچیان شب هستند، یوزها عمدتاً روزها فعال بوده و اغلب در اوایل بامداد و غروب آفتاب به سراغ طعمه‌های خود می‌روند.                                         

یوز پلنگ ایرانی

یوزپلنگ آسیایی یا یوزپلنگ ایرانی (نام علمی: Acinonyx jubatus venaticus) یک زیرگونهٔ به‌شدّت در معرض خطر انقراض از یوزپلنگ است که اکنون تنها چند ده قلاده از آن در ایران یافت می‌شود.

این جانور در مناطق بیابانی در سطح منطقه زندگی می‌کرد و سال‌هاست که نسل آن در معرض نابودی کلی قرار دارد. نتایج جدیدترین تحقیقات نشان می‌دهد که بین ۷۰ تا ۱۰۰ یوز پلنگ در مناطق حاشیه کویر مرکزی از جمله خارتوران، نایبندان، دره‌انجیر و میاندشت وجود داشته باشد. این تخمین نتیجه نقشه‌برداری زمینی است که توسط بیش از ۱۲۰۰۰ دوربین دید در شب که در مکانهای مختلف کار گذاشته شده بود

ایران از دهه ۱۹۷۰ به عنوان تنها زیستگاه یوزپلنگ‌های آسیایی (ایرانی) شناخته شده است. یوزپلنگ ایرانی تنها نژاد این جانور است که یال دارد.



نتیجه تصویری برای یوز پلنگ


زیستگاه‌های یوزپلنگ در ایران

زیستگاه عمده یوزپلنگ در ایران دشت کویر است که بخش‌هایی از استان‌های کرمان، خراسان، کرمان، یزد، تهران و مرکزی را در برمی‌گیرد. اکنون این ناحیه وسیع استپی و بیابانی به آخرین پناهگاه یوز آسیایی مبدل شده است. به طور مشخص و کاملاً واضحی طی دو دهه اخیر تعداد گزارش‌های رسیده از این ناحیه وسیع در مورد مشاهده یوز کاهش یافته و تنها گزارشات معدودی از مشاهده جانور در پارک ملی کویر، مناطق توران نابیندان، دره انجیر، میاندشت و خوش ییلاق به دست آمده است. این در حالی است که بین سال‌های 46 تا 57 گزارشاتی از تهران (به خصوص پارک ملی کویر)، سمنان (توارن، خوش ییلاق و مناطق اطراف)، خراسان (منطقه میاندشت و مناطق اطراف طبس)، یزد (منطقه کالمند و مناطق دیگر اطراف بافق، مهریز، نفت و شهر یزد)، اصفهان (منطقه موته و کلاه قاضی)، فارس (پناهگاه حیات وحش بهرام گور)، کرمان (خبر و روچون)، مازندران (پارک ملی گلستان)، هرمزگان (اطراف حاجی‌آباد) و نیز گزارشات مکتوبی از سیسان (اطراف هامون صابری) و بلوچستان (بمپور) و حتی نفت شهر در استان کرمانشاه مبنی بر مشاهده یوز وجود داشته است. این روزها پناهگاه حیات وحش نابیندان طبس، پارک ملی خارتوران سمنان به همراه سه منطقه دیگر یعنی پارک ملی کویر و مناطق دره انجیر و بافق از معدود مکانهایی‌اند که هنوز یوز در آنها مشاهده می‌شود و از جمعیت‌های اندکی باقی مانده این جانور باشکوه پشتیبانی می‌کند.
(یوزپلنگ ایرانی)
1. پارک ملی کویر استان سمنان، مساحت 400000 هکتار، 4 واحد محیط بانی، پارک ملی کویر در 50 کیلومتری جنوب غربی تهران است. این منطقه که زمانی آفریقای کوچک نامیده می‌شد یک زیستگاه غنی از نظر تنوع زیستی در کشور است. گونه‌های حیوانی منطقه عبارتند از: جیبر، آهو، قوچ و میش وحشی، کل و بز وحشی، کفتار، پلنگ، گرگ و گونه‌های نادر گربه‌سانان کوچک از جمله گربه شنی و کاراکال است.
2. پارک ملی پناهگاه حیات وحش و ذخیره‌گاه زیست کره خارتوران استان سمنان، مساحت 000/004/1 هکتار، 5 واحد محیط بانی، خارتوارن یکی از مهمترین و ارزشمندترین مناطق ویژه تحت نظارت سازمان حفاظت از محیط زیست می‌باشد و مجموعه‌ای از تقریبا تمامی گونه‌های جانداران صحرایی ایران از جمله جیبر، آهو، قوچ و میش وحشی، کل و بز وحشی، کفتار، پلنگ، گرگ، یوزپلنگ را پناه می‌‌دهد و یکی از دو پناهگاه باقی مانده برای گور است. تعداد گورهای موجود در این پارک ملی 250 الی 300 رأس براورده شده است.
3- پناهگاه حیات وحش نابیندان طبس شمال شرقی استان یزد، 1500000 هکتار، 4 واحد محیط بانی، این منطقه از جدیدترین مناطق تحت کنترل سازمان حفاظت از محیط زیست بوده و د ر زمره مهمترین زیستگاه‌های یوز قرار گرفته است. انواع وحوش کویری و نیمه کویری، از جمله روباه، شاه روباه، جبیر، آهو، قوچ و میش وحشی، خرگوش، کل و بز وحشی، کفتار، گربه شین و گرگ در این منطقه دیده می‌شوند.
4- منطقه حفاظت شده بافق استان یزد، 150000 هکتار، 2 واحد محیط بانی، بافق در 100 کیلومتری شرق یزد است و آب و هوای بسیار خشک دارد. گونه‌های حیوانی این منطقه آهو، قوچ و میش وحشی، کل و بز وحشی، کفتار، پلنگ و گرگ است.
5- منطقه شکار ممنوع دره انجیر استان یزد، 000/150 هکتار، 1 واحد محیط بانی. این منطقه دارای محیط زیست شکننده و آسیب‌پذیر بودهو از پوشش گیاهی فقیری برخوردار است. گونه‌های جانوری از قبیل جبیر، قوچ و میش وحشی، کل و بز وحشی در این منطقه مشاهده می‌شود.
مخاطرات
عواملی چند بقای یوزپلنگ آسیایی را در ایران تهدید می‌کند که از آن میان می‌توان به دو عامل اصلی اشاره کرد. نخست تخریب و بهم ریختگی زیستگاه که ناشی از فرآیند تبدیل زمین به بیابان در بخش‌های وسیعی از کشور است. در این میان پارک‌های ملی و دیگر مناطق حفاظت شده به خصوص مورد تخریب قرار گرفته‌اند که عمده آن در سال‌های 1366 تا 1369 صورت پذیرفته. دوم: کاهش روزافزون طعمه.



نتیجه تصویری برای یوز پلنگ



تخریب زیستگاه
توسعه کشاوزی و صنایع، اسکان انسان‌ها، معدن‌کاری و طرح‌های زیربنایی در اکثر زیستگاه‌های طبیعی ایرانی تغییراتی به وجود آورده است. افزایش تعداد دام بدون توجه به ظرفیت محیط و فصل مناسب در تخریب و کاستن گیاهان نقش بسزایی داشته و این به نوبه خود به از بین رفتن سم داران، که مهمترین طعمه یوزپلنگ می‌باشد. منتهی ش ده است. تقریبا تمامی مردم روستایی ساکن در زیستگاه یوزپلنگ آسیایی بز، گوسفند و شتر پرورش می‌دهد. این مسئله مدت زیادی است که به مانعی در حفاظت از حیات وحش تبدیل شده است. اما امروزه دامداری به تجارتی فراگیر تبدیل شده است و چرای بیش از حد به خصوص در مناطق حفاظت شده، کماکان رایج است (که در فصول خشک به تغذیه صنعتی بدل می‌شود) فرایند تبدیل زمین به بیابان بسیاری از مناطقی را که یوزپلنگ در آن زندگی می‌کند از بین برده و مناطق وسیعی را به محیط تخریب شده، که دارای ارزش اقتصادی با حیات وحش اندکی می‌باشد، تبدیل کرده است. در چنین شرایطی، مناطق حفاظت شده به مکان‌هایی ایده‌آل برای چرای دام تبدیل می‌شوند. امروزه زیستگاه‌ یوزپلنگ پراکنده است و عمده‌ترین این مناطق که هنوز حیات وحش را حمایت می‌کند در ایران قرار دارد. ارتفاع اکثر این مناطق بین 100 تا 600 متر است و ویژگی آنها تپه‌های کم ارتفاع و رویش گیاهی پراکنده است. بیشه‌زارها تخریب شده‌اند. رودها به خشکی گراییده‌اند مگر پس از بارندگی سنگین. و تعداد بسیار کمی گوسفند وحشی بز، آهو و یوزپلنگ باقی مانده است.
تهدیدهای غیرزیستگاهی
شکار مستقیم وحوش در ایران با وفور فزاینده سلاح گرم و استفاده از خودرو برای شکار همبستگی کامل دارد. اکثر شکارچیان غیرقانونی از اهمیت یوزپلنگ و طعمه‌های آن در نظام بوم‌شناختی آگاه نیستند و شکار غیرقانوی در نظر آنها جرمی ناچیز به حساب می‌آید. علاوه بر شکار غیرقانونی، سالانه حدود یک میلیون مجوز شکار با سهمیه 300 گلوله به طور رسمی صادر می‌شود. باید به تمام این تهدیدها بهره‌برداری تجاری از گونه‌های خاص را نیز افزود که به صورت بی‌رویه ادامه دارد. گونه‌هایی چون آهو، پلنگ، باز، هوبره، کبک، مرغابی و تمساح از جمله گونه‌های در خطرند. با توجه به تعداد اندک یوزپلنگ باق مانده در مناطق و به خاطر اینکه نسبت ماده به نر این گونه هنوز روشن نیست، با شکار هر یک گربه‌سانان لطمه سنگینی به نظام ژنتیکی گونه در حال انقراض وارد می‌شود. متأسفانه نظارت بر شکار غیرقانونی دشوار است. به عنوان مثال، زیستگاه‌های یوز غنی ازکانی‌های مهم صنعتی و تجاری است که توسط وزارت صنایع و معادن مورد بهره‌برداری قرار گرفته می‌شود. استخراج معدن به خودی خود تهدیدی محسوب نمی‌شود اما جاده‌سازی مناطق مذکور را برای همگان از جمله شکارچیان غیرقانونی، قابل دسترسی می‌کند.

           

  • نیما سلطانی


مار زنگی

از نوع مار زنگی نزدیک به ۱۲ نوع مختلف در جهان وجود دارد. مارهای زنگی را از زنگوله‌ای که در ته دم خودشان دارند به راحتی می‌توان تشخیص داد. هر چند دم این مار طوری ساخته شده‌است که در هنگام حرکت و جنبیدن صدای زنگ درآید ولی با این وجود صدای اصلی زنگوله دم مار بر اثر لرزش دم توسّط خود مار، تنها زمانی انجام می‌پذیرد که مار از چیزی احساس خطر بکند.

افعی

افعی نیز که بیشتر در جنوب غربی آسیا یافت می‌شود، همانند مار زنگی است. هر دوی آنها علاوه بر آنکه مانند مارهای دیگر از جلو حرکت می‌کنند، قادر به حرکت از سمت پهلو نیز هستند. افعی‌ها تنها مارهای زهری در اروپا هستند.


نتیجه تصویری برای مارها


تغذیه

رژیم غذایی مارها با توجه به اندازه، گونه و اقلیم وجغرافیا تغییرمیکندو طیف گوناگونی از پستانداران، حشرات و ماهی‌ها را شامل می‌شود، مارها اکثرشان برای شکار استفاده می‌کنند گونه‌های بدون زهر از آرواره برای شکار و دفاع استفاده می‌کنند و انواع دیگری از مارها هم با پیچیدن عضله هایشان به دور طعمه آن را می‌کشند و می‌خورند

مار در باورهای فرهنگی

  • مار پرنده در آیین کاکولکان، آیین مایاها، نشانه این آیین به شمار می‌رفت.

  • مار در افسانه‌های کهن ایرانیان، روی شانه‌های ضحاک، پادشاه ستمگر، به صورت جزئی از بدن او، و دربرابر گناهانش، پس از خدمت شیطان در لباس یک آشپز به وی، ظاهر می‌شود.

  • ردپای مار به عنوان موجودی جالب توجه را می‌توان در اساطیر کهن از جمله یونان باستان یافت. نشان مار در اساطیر یونانی-رومی به ۱۲۰۰ سال قبل از میلاد مسیح برمی‌گردد که در آن "آسکِلِپیوس" (فرزند آپولون) خدای پزشکی و درمان، بیماران را شفا می‌بخشیده و مردگان را زنده می‌کرده است. او همواره عصایی را با خود به همراه داشت که ماری به دور آن پیچیده بود، چرا که مار در اساطیر یونانی-رومی نماد هوش و سلامت بود.

  • دنیای پزشکی نوین همچنان وامدار اسطوره‌های کهن است چرا که مار در دنیای امروز هم نماد پزشکی و سلامت است. ردپای این موجود افسونگر را در مصر باستان نیز می‌توان یافت؛ مار کبری نماد سلطنت و قدرت مصر باستان بوده و "بوتو" الهه نگهبان مصر و فرعون در قامت مار کبری خدایی می‌کرده است.

  • علاوه بر داستان‌های اساطیری، در انجیل بیش از هشتاد بار از مار نام برده شده و شیطان در قالب مار آدم و حوا را فریب داده است؛ همچنین در قرآن نیز چندین بار از انواع گوناگون آن نام برده شده است و با وجود آنکه اشاره مستقیمی به فرو رفتن شیطان در کالبد مار وجود ندارد، این قصه در روایاتی آمده است.

زهر مار

زهر مار از دوران قدیم مصارف زیادی داشته است که شاید مهمترین استفاده آن مسموم کردن دشمنان بوده است. اما همه مارها سمی نیستند و زهر همه مارهای سمی نیز کشنده نیست. زهر در اصل بزاق تغییر یافته مار است که برای شکار، هضم طعمه و دفاع ترشح می‌شود. غددی که تولید و ترشح سم را به عهده دارند در دو طرف سر و در غلافی ماهیچه‌ای قرار دارند.

ترکیب زهرمار در گونه‌های مختلف و همینطور در هر گونه بر اساس سن، فصل و زمان آخرین ترشح متفاوت است. ترکیبات اصلی آن پروتئین و پلی‌پپتیدهایی که خاصیت آنزیمی و سمی دارند.

زهرمار از طرق مختلف اثر می‌کند. در برخی از گونه‌ها، زهر ترشح شده بر روی سیستم عصبی اثر می‌گذارد، بدین صورت که اعصاب یا پیام‌رسان‌های عصبی را درگیر کرده و از کار می‌اندازد. در گونه های دیگر زهرمار بر روی سیستم قلبی و عروقی اثر گذاشته و باعث می‌شود ضربان قلب دچار اختلال شود که می‌تواند به مرگ منجر شود.

در گونه های دیگر، زهر به سیستم گردش خون حمله کرده و با همولیز (تخریب) گلبول های قرمز باعث ایجاد لخته و نهایتا مرگ می‌شوند. در برخی گونه‌ها سم به سایر اندام ها از جمله کلیه و عضلات آسیب زده و گاهی باعث مرگ می‌شود.


نتیجه تصویری برای مارها


استفاده دارویی

زهرمار بخاطر اثرات دارویی و فیزیولوژیک می‌تواند بر مولکول‌های زیستی، سلول‌ها، بافت‌ها و اندام‌های مختلف اثر بگذارد بنابراین قابلیت آن را دارد که در صنعت داروسازی بکار گرفته شود. "کاپتوپریل" دارویی که در درمان فشارخون و بیماری‌های قلبی استفاده می‌شود شاید یکی از معروفترین مثال‌های بهره گیری از زهر مار در صنعت داروسازی باشد.

بررسی اثرات پپتیدهای موجود در زهرمار تیره گرزه‌ماران (وایپریدا) باعث شناخت آنزیم‌های موثر بر کارکرد قلب و فشار خون شد که در نهایت تولید این دارو به انقلابی در درمان بیماری های قلبی و عروقی انجامید.

برخی از پپتیدهای موجود در زهرمار مانند تکستیلینین خاصیت ضد خونریزی دارند، از این ماده برای ساخت داروی جلوگیری از خونریزی در هنگام عمل قلب باز استفاده شده که مراحل آزمایشگاهی و بالینی خود را طی می‌کند.

از سوی دیگر، در جهان امروز که با مساله مقاومت آنتی‌بیوتیک ها، ترکیباتی با خاصیت ضد باکتریایی و ضد قارچی، می‌توانند به کشف آنتی بیوتیک‌های جدید منجر شود.

زهرمار به دلیل داشتن ترکیبات پیچیده زیستی و دارویی مانند پروتئین ها و پپتیدهای آنزیمی و غیرآنزیمی، مواد معدنی متفاوت و مواد غیر معدنی خاص خود، خاصیت هیدرولیز دارد. این خاصیت می تواند در درمان بیماری های مختلف از جمله درمان سرطان مورد استفاده قرار گیرد و راه های جدیدی را در درمان بگشاید.

مارهای زهرآگین

حدود ۷۰۰ گونه از ۳۲۰۰ گونه مارهای دنیا زهری هستند و شامل چندین مار هستند که می‌توانند انسان را بکشد. یک مار زهری زهر خود را از راه نیشهایش که یا توخالیند و یا شیار دارند تزریق می‌کند. وقتی که زهر تزریق شد مار به انتظار می‌نشیند تا قربانیش قبل از بلعیده شدن بمیرد.

.

از حدود ۷۲۵ گونه از مارهای سمی در سراسر جهان، تنها ۲۵۰ تا از آنها قادر به کشتن انسان با یک نیش است. به طور متوسط استرالیا تنها یک نیش مار کشنده در هر سال دارد. در هند، در هر سال ۲۵۰ هزار مارگزیدگی ثبت می‌شود که از آنها ۵۰ هزار تا منجر به مرگ می‌شود.

دندان‌های نیش مارهای زهری، در فک بالای دهان آنها قرار گرفته و با غده‌های سمّی که در سر مار قرار دارند در ارتباط هستند.
با کشیدن دندان مار، نمی‌شود برای همیشه با خیال آسوده از نیش مار زهری در امان بود چرا که دندان‌های نیش در دهان مارهای زهری مجدّداً رویش می‌کنند. مار زهری به کمک این نیش‌ها زهر را به بدن شکار خود تزریق می‌کند و این گونه می‌کوشد تا جانش را بگیرد یا حداقل او را ناتوان و بی‌هوش سازد تا با خیال راحت به خوردن گوشتش بپردازد. تمام مارهای زهری علاوه بر نیش، دندان نیز دارند. در نتیجه، تمام مارهای زهری علاوه بر نیش زدن گاز هم می‌گیرند.

ویژگی مارهای سمی‌ وغیرسمی و نیمه سمی

سه گروه مار در دنیا وجود دارد، مارهای غیر سمی، مارهای سمی و مارهای  نیمه سمی. تعداد انواع مارهای سمی و نیمه سمی بسیار بسیار کم تر از  مارهای غیر سمی است. با دانستن برخی خصوصیات می توان مارهای  سمی را از مارهای غیر سمی تشخیص داد.البته برای افراد مبتدی که برای اولین بار با یک مار رو به رو می شوند، بررسی  این ویژگی ها کمی سخت است؛ زیرا مارها معمولاً با دیدن انسان وحشت  می کنند و در جایی مخفی می شوند و یا برعکس با در آوردن صدای فِش فِش  یا هیس هیس و انجام حرکات خاص انسان را می ترسانند و برای حفظ جان  خود انسان را می گزند. 

ویژگی های مار سمی: سر این نوع مار مثلثی شکل بوده و بیرون زده  از  راستای بدن آن است. دندانهای نیش از سایر دندانها بزرگترند در نتیجه در نقطه گزش معمولا جای دو دندان به خوبی قابل تشخیص است. مردمک چشم آنها بیضی شکل است. دارای پوست رنگین و پرخط و خال هستند . دارای فرورفتگی در بین دو چشم هستند.   دارای سری مثلثی ، مردمک چشم عمودی ، دمی کوتاه و کلفت و طرز حرکت بطنی می باشند.

  ویژگی مارهای غیر سمی: این نوع مارها دارای مردمک چشم گردی   هستند. 

مارهای غیر سمی پوستی ساده دارند. این نوع مارها فرورفتگی در بین دو چشم ندارند. 

دارای سری گرد یا بیضی شکل،از قطر میانی بدن تا انتهای نوک دم باریک می شوند و طرز حرکتشان مستقیم و مارپیچ است. اینم چندتا عکس از مار غیر سمی

  ویژگی مارهای غیر سمی: این نوع مارها دارای مردمک چشم گردی  هستند. 

مارهای غیر سمی پوستی ساده دارند. این نوع مارها فرورفتگی در بین دو چشم ندارند. 

دارای سری گرد یا بیضی شکل،از قطر میانی بدن تا انتهای نوک دم باریک می شوند و طرز حرکتشان مستقیم و مارپیچ است. 




 

  

  • نیما سلطانی

این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.

  • نیما سلطانی

این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.

  • نیما سلطانی